Sunday, April 29, 2012

شوراها و مردم سالاری

به مناسبت روز شوراها مصاحبه ای با روزنامه شرق داشتم که بخشی هایی از آن را برای وبلاگ انتخاب کردم: 

  • در نگرشی موشکافانه به  قانون اساسی می بینیم که جایگاه شوراها در کنار قوای سه گانه تعریف شده است و در واقع شورا قوه چهارم است، نه تشکیلاتی زیر مجموعه قوه مجریه؛ و این برخلاف تصوری است که در حال حاضر وجود دارد و می گوید مصوبه شورا را باید فرمانداری تایید کند. حاصل این نوع نگرش شورا را زیر در مجموعه قوه مجریه بازمی شناسد. در حالی که قانون اساسی چنین چیزی نمی گوید. شوراها جایگاه رفیعی دارند، زیرا بخش مهمی از اداره کشور را برعهده می گیرند و در واقع تبلور مدیریت مردم  و مردم سالاری به مفهوم واقعی کلمه هستند.
  •  عده ای از ابتدا به شوراها بدبین بودند و فکر می کردند همیشه باید یک عده خاصی مردم را مدیریت کنند و مردم خود این توان را ندارند که مسائل خویش را مدیریت کنند. براساس استدلال این عده، شوراها کار را خراب می کنند. یعنی مردم کم سواد و کم تجربه هستند و اگر در امور دخالت کنند، کارها خراب می شوند. این ذهنیت وجود نداشت که ایرادی ندارد، بالاخره مردم هم تجربه می اندوزند و تبدیل به سرمایه شده و پایه ای می شود برای پیشرفت جامعه و رشد و توانمندسازی مردم .
  •  توقعاتی که جریان دوم خرداد به وجود آورد، این زمینه را فراهم کرد که دولت جسارت اجرای این قانون را پیدا کند؛ کاری که کاملا بر شعارهای آقای خاتمی در مورد بسط مردم سالاری و توانمند سازی مردم منطبق بود. این مرحله ای بود که در آن یک گام به سمت مردمی کردن مدیریت کشور حرکت شد. البته بعدها برخی آمدند و شعارش را دادند، اما تحقق دخالت مردم در امور کشور به صورت واقعی در آن دوره اتفاق افتاد. حدود 30 هزار شورا شکل رفت و دهها هزار نفر برای اولین بار در مدیریت کشور دخالت کردند؛ مردمی از طبقات و اقشار مختلف با زمینه های فرهنگی متفاوت.
  •  با موانع متعددی به خصوص در سال های اخیر مواجه بوده ایم که در برخی جاها حرکت شوراها را کند کرده و سبب کاهش توانایی آنها در عرصه های خاصی بوده است. حتی متاسفانه از جاهای مختلفی مثل مجلس یا دولت پیشنهادات و لوایحی برای کاهش اختیارات شوراها مطرح شد. گویا این ذهنیت ایجاد شده که شوراها رقیب دولت هستند و باید این رقیب را مهار کرد. یعنی اگر شوراها کارهایی می کنند که سرعت حرکت شان بیشتر از دولت است یا کیفیت خدماتی که ارائه می دهند بهتر از دولت است؛ پس باید تا حدودی مهار شود. یک جاهایی هم این اتفاق در مجلس افتاد. مجالس ما تصور کردند که شوراها رقیب آنها شده اند.
  •  یکی از کارهایی که شوراها می توانند انجام دهند نقد و طرح آزادانه و مستقل مشکلات است. یکی از کارکردهای مهم شورا این است که حرف مردم را بزند و این حرف ممکن است در درون خود نقدی را انتقال دهد. در فضایی که نقد دشوار و هزینه آن سنگین می شود، کارایی شوراها کمتر می شود.
  •  مثلا در سطح محلات و شهرهای کوچک شوراها فرصت خوبی را برای حضور خانم ها فراهم آوردند. برای اقوام و مردمی که تصور نمی کردند روزی بتوانند در مدیریت شهر و روستایشان شرکت کنند؛ فرصت های خوبی را به وجود آورد. فکرمی کنم خود آن جریان هم متوجه شده اند که اگر دولت مرکزی بخواهد همه قدرت را در دست داشته و تمرکز قدرت داشته باشد، کار خوبی نیست.
  •  خیلی از ابعاد مردم سالاری قانون  اساسی ظرفیت هایی را دیده است که متاسفانه این ظرفیت ها به دلایل متعدد محقق نشده اند. یکی همین لایه های چندگانه ای است که در مورد شوراها پیش بینی شده تا بتوانند تصمیمات کلان بگیرند و در سطح منطقه ای و در سطح استانی به جای اینکه دولت سیاست گذار عرصه توسعه استان باشد، شورای عالی استان ها به نمایندگی از شوراهای شهر و روستا چنین مسئولیتی را بر عهده گیرد. البته این منوط است به آن که شورا توانمندی و قدرت سیاسی لازم را داشته باشد. ولی متاسفانه هنوز این توانمندی و قدرت را به دست نیاورده  و تبدیل به یک ارگان حاشیه ای شده است و از تمام توان قانون گذاری اش استفاده نمی شود. اگر چه در این دوره تلاش هایی صورت گرفت و استفاده شد. ما در شورای شهر تهران به ویژه شورا را از چارچوب شهرداری در آورده ایم. یعنی الان مناسبات ما با دستگاه های دولتی این گونه نیست که دستگاه دولتی را مجزا از نظارت شوراها ببینیم  و یا شورا را فقط ناظر بر عملکرد شهرداری بدانیم. در حال حاضر همان قدر که بر فعالیت دستگاه های دولتی در سیستم مدیریت شهری نظارت داریم، کمک و هماهنگی می کنیم و پیشنهاد قانون گذاری به آنها می دهیم، همان قدربه شیوه دیگری برای شهرداری انجام می دهیم.
  •  مثلا درباره خبرنگاران،. وقتی بحث بیمه بیکاری خبرنگاران پیش آمد باز عده ای می گفتند به ما ربطی ندارد. یا چرا شورای شهر باید درباره تعطیلی یک روزنامه اظهار نظر کند؟ چه کسی می تواند این حیطه ها را جدا کند؟ چرا شورای شهر نباید  درباره تعطیلی یک روزنامه واکنش نشان ندهد و دیدگاه و نقد خودش را مطرح نکند. بستن این محدوده ها حاصل تفکری است که می خواهد قدرت شورای شهر و دخالتش را به حیطه شهرداری و مسائل اجرایی محدود کند تا شورا به مسائل کلان تر سیاسی و اجتماعی ورود پیدا نکند.
  • شورای شهر سوم با تنوع فکری که دارد و به ویژه با تلاشی که اصلاح طلبان حاضر در شورا داشتند سعی کرد این حصارها را بشکند و تا حد ممکن در کارها ورود پیدا کند. در خیلی از این موضوعات، هم اظهار نظر کردند و هم نقد و مسائلی را مطرح کردند که موجب انتقاد و فشار شد.
  •  در آخرین سال های دولت هشتم مصوبه ای در شورای عالی اداری وقت تصویب شد که بیش از 20  فعالیت از طرف دولت به شوراها واگذار شد. یعنی ما در سازمان حفاظت محیط زیست احصاء کردیم که کدام یک از مسئولیت ها و وظایف سازمان محیط زیست را می توان به شوراها محول کرد و بعد این واگذاری در شورای عالی اداری به تصویب رسید. اصلا بحث شورا همین است که دولت بخشی از تصدی گری های خود را رها کند و به بحث حاکمیت و سیاست گذاری های کلان بپردازد و مسائل کلان کشور را حل کند .
  •  قرار نیست من برای اینکه می خواهم مسئله خود را حل کنم به نهادی مثل مجلس لطمه بزنم که قرار است قرن ها برای این مردم نهاد مدنی باشد و جایگاه قوی داشته باشد تا بتواند مسائل کشور را اداره کند. نمی شود ما نگاهمان را معطوف این لحظه و این زمان و شخص خود کنیم. اما متاسفانه این انتظار مردم از مسئولان محقق نشد. مردم انتظار داشتند مسئولان شان مسائل را از افق بالاتری ببینند و درگیر دعواها و بگو مگو های خُرد نشوند. این اقتضای کسی است که در مصدر امور قرار می گیرد و مسئولیت مردم را بر عهده دارد. اما این اتفاق نیفتاد و به نظرم به جریان اصولگرایی هم لطمه بزرگی زد.
  •  یکی از بحث های مهمی که در کشور ما باید مورد توجه قرار بگیرد، اجماع سازی است. اینکه ما یاد بگیریم تفاوت و اختلاف نظر و تنوع و تکثر وجود دارد ولی باید با وجود همه این اختلافات با هم کار کنیم. در اغلب طیف ها این تفکر حاکم است که در آخر باید کار یکسره شود و هیچ کس هم نیست که بگوید چگونه و چرا؟ آیا می شود طیف و تفکری که ریشه در فرهنگ و تاریخ و انقلاب  دارد به طور کل محو و نابود شود؟! چنین تفکری با کدام قانون خلقت قابل انطباق است؟ آیا راه حل این نیست که ما اولا قواعد بازی را یادبگیریم و بعد هم بدانیم که باید در کنار هم زندگی و کشور را اداره کنیم. یکدیگر را تحمل کنیم و سعی نکنیم به خاطر دو روز بیشتر ماندن، و در پی راه های فرار از قانون باشیم. به نظرم در دوره حاضر اصلاح طلبان از خودشان برای آینده ایران و آینده انقلاب خیلی مایه گذاشتند. اما متاسفانه برخی طیف ها در جریان مقابل، از حیثیت نهادهایی چون مجلس و مردم برای خود و جریان خودشان هزینه کردند.
  •  یکی از اشکالات شورای اول و دوم در آن بود که هر دو به لحاظ طیف بندی یک دست بودند و تفاوت دیدگاهی وجود نداشت. بنابراین شهرداری که هم طیف بود خیالش راحت بود هیچ مشکل نظارتی در کار پیش نمی آید. در حالی که چنین رویه ای خوب نیست و مسئله آفرین است. چنانکه مسئله آفرین شد و هنوز هم تبعاتش در کشور مشهود است. ولی در شورای سوم، تنوع سیاسی سبب شد که شهردار بداند طیف های سیاسی مختلفی که در شورا هستند همه مستقل از نگاه سیاسی خود، دارای نگاه کارشناسی هم هستند و نگاه نظارتی شان مستقل است. حالا این درست که یک طیف از اصولگرایان حامی آقای قالیباف در شورای تهران حضور دارند اما هیچ کدام از طیف های حاضرعلی القاعده نگاه صرفا تاییدی یا تخریبی نباید داشته باشند و تا به حال نیز کمابیش اینگونه بوده است. 

No comments:

Post a Comment