Sunday, April 29, 2012

شوراها و مردم سالاری

به مناسبت روز شوراها مصاحبه ای با روزنامه شرق داشتم که بخشی هایی از آن را برای وبلاگ انتخاب کردم: 

  • در نگرشی موشکافانه به  قانون اساسی می بینیم که جایگاه شوراها در کنار قوای سه گانه تعریف شده است و در واقع شورا قوه چهارم است، نه تشکیلاتی زیر مجموعه قوه مجریه؛ و این برخلاف تصوری است که در حال حاضر وجود دارد و می گوید مصوبه شورا را باید فرمانداری تایید کند. حاصل این نوع نگرش شورا را زیر در مجموعه قوه مجریه بازمی شناسد. در حالی که قانون اساسی چنین چیزی نمی گوید. شوراها جایگاه رفیعی دارند، زیرا بخش مهمی از اداره کشور را برعهده می گیرند و در واقع تبلور مدیریت مردم  و مردم سالاری به مفهوم واقعی کلمه هستند.
  •  عده ای از ابتدا به شوراها بدبین بودند و فکر می کردند همیشه باید یک عده خاصی مردم را مدیریت کنند و مردم خود این توان را ندارند که مسائل خویش را مدیریت کنند. براساس استدلال این عده، شوراها کار را خراب می کنند. یعنی مردم کم سواد و کم تجربه هستند و اگر در امور دخالت کنند، کارها خراب می شوند. این ذهنیت وجود نداشت که ایرادی ندارد، بالاخره مردم هم تجربه می اندوزند و تبدیل به سرمایه شده و پایه ای می شود برای پیشرفت جامعه و رشد و توانمندسازی مردم .
  •  توقعاتی که جریان دوم خرداد به وجود آورد، این زمینه را فراهم کرد که دولت جسارت اجرای این قانون را پیدا کند؛ کاری که کاملا بر شعارهای آقای خاتمی در مورد بسط مردم سالاری و توانمند سازی مردم منطبق بود. این مرحله ای بود که در آن یک گام به سمت مردمی کردن مدیریت کشور حرکت شد. البته بعدها برخی آمدند و شعارش را دادند، اما تحقق دخالت مردم در امور کشور به صورت واقعی در آن دوره اتفاق افتاد. حدود 30 هزار شورا شکل رفت و دهها هزار نفر برای اولین بار در مدیریت کشور دخالت کردند؛ مردمی از طبقات و اقشار مختلف با زمینه های فرهنگی متفاوت.
  •  با موانع متعددی به خصوص در سال های اخیر مواجه بوده ایم که در برخی جاها حرکت شوراها را کند کرده و سبب کاهش توانایی آنها در عرصه های خاصی بوده است. حتی متاسفانه از جاهای مختلفی مثل مجلس یا دولت پیشنهادات و لوایحی برای کاهش اختیارات شوراها مطرح شد. گویا این ذهنیت ایجاد شده که شوراها رقیب دولت هستند و باید این رقیب را مهار کرد. یعنی اگر شوراها کارهایی می کنند که سرعت حرکت شان بیشتر از دولت است یا کیفیت خدماتی که ارائه می دهند بهتر از دولت است؛ پس باید تا حدودی مهار شود. یک جاهایی هم این اتفاق در مجلس افتاد. مجالس ما تصور کردند که شوراها رقیب آنها شده اند.
  •  یکی از کارهایی که شوراها می توانند انجام دهند نقد و طرح آزادانه و مستقل مشکلات است. یکی از کارکردهای مهم شورا این است که حرف مردم را بزند و این حرف ممکن است در درون خود نقدی را انتقال دهد. در فضایی که نقد دشوار و هزینه آن سنگین می شود، کارایی شوراها کمتر می شود.
  •  مثلا در سطح محلات و شهرهای کوچک شوراها فرصت خوبی را برای حضور خانم ها فراهم آوردند. برای اقوام و مردمی که تصور نمی کردند روزی بتوانند در مدیریت شهر و روستایشان شرکت کنند؛ فرصت های خوبی را به وجود آورد. فکرمی کنم خود آن جریان هم متوجه شده اند که اگر دولت مرکزی بخواهد همه قدرت را در دست داشته و تمرکز قدرت داشته باشد، کار خوبی نیست.
  •  خیلی از ابعاد مردم سالاری قانون  اساسی ظرفیت هایی را دیده است که متاسفانه این ظرفیت ها به دلایل متعدد محقق نشده اند. یکی همین لایه های چندگانه ای است که در مورد شوراها پیش بینی شده تا بتوانند تصمیمات کلان بگیرند و در سطح منطقه ای و در سطح استانی به جای اینکه دولت سیاست گذار عرصه توسعه استان باشد، شورای عالی استان ها به نمایندگی از شوراهای شهر و روستا چنین مسئولیتی را بر عهده گیرد. البته این منوط است به آن که شورا توانمندی و قدرت سیاسی لازم را داشته باشد. ولی متاسفانه هنوز این توانمندی و قدرت را به دست نیاورده  و تبدیل به یک ارگان حاشیه ای شده است و از تمام توان قانون گذاری اش استفاده نمی شود. اگر چه در این دوره تلاش هایی صورت گرفت و استفاده شد. ما در شورای شهر تهران به ویژه شورا را از چارچوب شهرداری در آورده ایم. یعنی الان مناسبات ما با دستگاه های دولتی این گونه نیست که دستگاه دولتی را مجزا از نظارت شوراها ببینیم  و یا شورا را فقط ناظر بر عملکرد شهرداری بدانیم. در حال حاضر همان قدر که بر فعالیت دستگاه های دولتی در سیستم مدیریت شهری نظارت داریم، کمک و هماهنگی می کنیم و پیشنهاد قانون گذاری به آنها می دهیم، همان قدربه شیوه دیگری برای شهرداری انجام می دهیم.
  •  مثلا درباره خبرنگاران،. وقتی بحث بیمه بیکاری خبرنگاران پیش آمد باز عده ای می گفتند به ما ربطی ندارد. یا چرا شورای شهر باید درباره تعطیلی یک روزنامه اظهار نظر کند؟ چه کسی می تواند این حیطه ها را جدا کند؟ چرا شورای شهر نباید  درباره تعطیلی یک روزنامه واکنش نشان ندهد و دیدگاه و نقد خودش را مطرح نکند. بستن این محدوده ها حاصل تفکری است که می خواهد قدرت شورای شهر و دخالتش را به حیطه شهرداری و مسائل اجرایی محدود کند تا شورا به مسائل کلان تر سیاسی و اجتماعی ورود پیدا نکند.
  • شورای شهر سوم با تنوع فکری که دارد و به ویژه با تلاشی که اصلاح طلبان حاضر در شورا داشتند سعی کرد این حصارها را بشکند و تا حد ممکن در کارها ورود پیدا کند. در خیلی از این موضوعات، هم اظهار نظر کردند و هم نقد و مسائلی را مطرح کردند که موجب انتقاد و فشار شد.
  •  در آخرین سال های دولت هشتم مصوبه ای در شورای عالی اداری وقت تصویب شد که بیش از 20  فعالیت از طرف دولت به شوراها واگذار شد. یعنی ما در سازمان حفاظت محیط زیست احصاء کردیم که کدام یک از مسئولیت ها و وظایف سازمان محیط زیست را می توان به شوراها محول کرد و بعد این واگذاری در شورای عالی اداری به تصویب رسید. اصلا بحث شورا همین است که دولت بخشی از تصدی گری های خود را رها کند و به بحث حاکمیت و سیاست گذاری های کلان بپردازد و مسائل کلان کشور را حل کند .
  •  قرار نیست من برای اینکه می خواهم مسئله خود را حل کنم به نهادی مثل مجلس لطمه بزنم که قرار است قرن ها برای این مردم نهاد مدنی باشد و جایگاه قوی داشته باشد تا بتواند مسائل کشور را اداره کند. نمی شود ما نگاهمان را معطوف این لحظه و این زمان و شخص خود کنیم. اما متاسفانه این انتظار مردم از مسئولان محقق نشد. مردم انتظار داشتند مسئولان شان مسائل را از افق بالاتری ببینند و درگیر دعواها و بگو مگو های خُرد نشوند. این اقتضای کسی است که در مصدر امور قرار می گیرد و مسئولیت مردم را بر عهده دارد. اما این اتفاق نیفتاد و به نظرم به جریان اصولگرایی هم لطمه بزرگی زد.
  •  یکی از بحث های مهمی که در کشور ما باید مورد توجه قرار بگیرد، اجماع سازی است. اینکه ما یاد بگیریم تفاوت و اختلاف نظر و تنوع و تکثر وجود دارد ولی باید با وجود همه این اختلافات با هم کار کنیم. در اغلب طیف ها این تفکر حاکم است که در آخر باید کار یکسره شود و هیچ کس هم نیست که بگوید چگونه و چرا؟ آیا می شود طیف و تفکری که ریشه در فرهنگ و تاریخ و انقلاب  دارد به طور کل محو و نابود شود؟! چنین تفکری با کدام قانون خلقت قابل انطباق است؟ آیا راه حل این نیست که ما اولا قواعد بازی را یادبگیریم و بعد هم بدانیم که باید در کنار هم زندگی و کشور را اداره کنیم. یکدیگر را تحمل کنیم و سعی نکنیم به خاطر دو روز بیشتر ماندن، و در پی راه های فرار از قانون باشیم. به نظرم در دوره حاضر اصلاح طلبان از خودشان برای آینده ایران و آینده انقلاب خیلی مایه گذاشتند. اما متاسفانه برخی طیف ها در جریان مقابل، از حیثیت نهادهایی چون مجلس و مردم برای خود و جریان خودشان هزینه کردند.
  •  یکی از اشکالات شورای اول و دوم در آن بود که هر دو به لحاظ طیف بندی یک دست بودند و تفاوت دیدگاهی وجود نداشت. بنابراین شهرداری که هم طیف بود خیالش راحت بود هیچ مشکل نظارتی در کار پیش نمی آید. در حالی که چنین رویه ای خوب نیست و مسئله آفرین است. چنانکه مسئله آفرین شد و هنوز هم تبعاتش در کشور مشهود است. ولی در شورای سوم، تنوع سیاسی سبب شد که شهردار بداند طیف های سیاسی مختلفی که در شورا هستند همه مستقل از نگاه سیاسی خود، دارای نگاه کارشناسی هم هستند و نگاه نظارتی شان مستقل است. حالا این درست که یک طیف از اصولگرایان حامی آقای قالیباف در شورای تهران حضور دارند اما هیچ کدام از طیف های حاضرعلی القاعده نگاه صرفا تاییدی یا تخریبی نباید داشته باشند و تا به حال نیز کمابیش اینگونه بوده است. 

Tuesday, April 24, 2012

زهرا: درخشش انسانیت

صحبت کردن و نوشتن گاه بسیار مشکل می شود. امشب در آستانه سالروز وفات حضرت زهرا چنین احساسی دارم؛ وقتی مفاهیم مورد نظر آنقدر عظیم است که قالب کلمات برای آن گنگ و محدود می شود و نمی دانی چگونه منظورت را به مخاطب منتقل کنی. اما چاره چیست. کلمه و کلام، تنها ظرف مادی انتقال مفاهیم است و البته در بسیاری موارد، الکن.
زندگی زهرا (س) یک تاریخ است و تاریخ حجم متراکمی از عبرت هاست که بی تردید در هزارتوی آن می توان پاسخ بسیاری از سوالات را یافت ... همین جاست که علم و آگاهی، استقامت، کرامت، احساس مسئولیت و حق طلبی های زهرا پاسخ های روشنگرانه ای برای رفع ابهامات و تاریکی هاست ... همین جاست که باید اندیشید چرا  کسانیکه بیشترین هجمه ها را به زهرا داشتند، از متحجرین زمان بودند. 
حیف که از تمام این زندگی، گاه فقط فرازهایی نه چندان مطمئن به نقل از روایاتی که حتی برخی علماء در صحت آن تشکیک کرده اند، بیان می شود؛ و صد حسرت که بسیاری از مجالس عزاداری او، نه فقط فرصت ترسیم چهره واقعی اش را از دست می دهند، بلکه شان و جایگاه او را نادیده می گیرند و پیرایه ها و خرافات را جایگزین نشر حقایق می کنند.
چه باید گفت وقتی پس از این همه اظهار ارادت به زهرا (س)، هنوز کتابی فراتر از «فاطمه، فاطمه است» دکتر شریعتی در جذب اندیشه مخاطب، منتشر نشده، اما نوحه ها برای زهرا به آهنگ های مختلف، فراوان به بازار آمده است.   
از او چه بگویم که به کار امروزمان بیاید، جز اینکه حتی در شب عزایش، موج مثبت اندیشیدن به او رهنمای روشنی هاست. زهرا درخشان است؛ به معنای نامش.
نمی دانم این چه خاصیتی است که از درون انسان ها این گونه بر محیط خارجی و افراد اثر می گذارد؟ اما در هر صورت وجود دارد و ما همه کم و بیش این تجربه را داشته ایم. داستانی از صدر اسلام، روزگاری که زهرا (س) در کنار پدر بود، خوانده ام. روزی در حالی که پیامبر (ص) در کنار تعدادی از اصحاب در مسجد نشسته بود آیاتی از قرآن کریم بر او نازل می شود. این آیات هشداری نسبت به آینده افراد نابکار و ناصالح و بیان عواقب سختی بود که به دلیل اعمال ناشایست انتظارشان را می کشید.
پیامبر به دلیل محبتی که نسبت به همه چه مومن، چه کافر و بلکه همه موجودات عالم داشت، به شدت از این آیات غمگین می. اصحاب هر چه تلاش می کنند نمی توانند حزن ایشان را برطرف کنند، پس تصمیم می گیرند به دنبال کسی بفرستند. اما به دنبال چه کسی؟ چه کسی می تواند پیامبر را آرامش بخشد؟
یکی از اصحاب که احتمال می رود سلمان فارسی بوده -  به نیابت از سایرین به منزل حضرت زهرا می رود و از او می خواهد که به مسجد بیاید. زهرا (س) نگران راهی می شود. به مسجد که می رسند، سلمان طاقت نمی آورد و به رهبران آن روزگار جهان مانند قیصر و کسری اشاره می کند و می گوید آیا آنها هم این چنین در اندوه مردم خویش هستند؟
پیامبر (ص) از دیدن زهرا جانی دوباره می گیرد و می گوید: سلمان عزیز، بدان دختر من در گروه پیشتازان است؛ پیشتاز فضیلت و کمال.
فکر می کنم ما انسان های امروز که در فشار روزمرگی های زمینی هر روز ارتباطمان با آسمان کم رنگ و کم رنگ تر می شود گاهی با یاد آوری آن چشمه های محبت و آرامش می توانیم لحظاتی چشمانمان را ببندیم و خود را به دریای روشنی بسپاریم. انسان هایی که مانند شهابی از آسمان تاریک بشریت گذر کردند و البته خطی از روشنایی را برای ما بر جای گذاشتند. شاید تلاش برای نزدیکی به آنها، امواج مثبتی باشد که به سوی خود می خوانیم.


Thursday, April 12, 2012

ائتلاف یا اختلاف

جامعه ایران از جهات بسیاری یک جامعه متکثر محسوب می شود؛ جامعه ای با تنوع فرهنگی، قومیتی و مذهبی که با سیاست های اصولی می تواند از برکات تکثر بهره برده و بر عکس با سیاست های مقطعی و غلط ممکن است دچار تشتت، افزایش شکاف ها و فروپاشی اجتماعی شود. از این رو وحدت و همدلي از نخستین شعارهاي انقلاب به شمار می رفت و امام (ره) اتكال به خدا و وحدت كلمه را بارها و بارها به عنوان عوامل اصلي پيروزي نهضت ملت ايران اعلام كردند. ولي با افزايش تنش های داخلی و تهديدات و فشارهای خارجي، حوادث به سمت تنگ شدن دايره خودي ها در دوران های مختلف و ريزش نيروهاي انقلاب بنا بر وقایع گوناگون به پیش رفت.این رخداد در مسیر تحولات کشور قابل رصد است و شدت و ضعف آن را طی سه دهه گذشته می توان بررسی کرد. استدلال موافقين چنین روندی، اين بوده كه انقلاب متعلق به مردم است و با گذر زمان طرفداران آن پالايش شده و آنانی ریزش می کنند که از مردم دور افتاده اند.  
اما نتيجه اين روند در چرخشی آشکار به خصوص در سال هاي اخير، كاهش تنوع سليقه ها و ديدگاهها بوده است. به همین دلیل سبب كاهش امكان و فرصت نقد و اصلاح شده است. از منظری دیگر، اين روند در دوران اخير به يك سياست محوري بدل گشته، بنحوي كه يكدست سازي قدرت و حذف و محدوديت شديد براي منتقدين و اصلاح طلبان سياستی رسمي و علني شده و جالب تر اينكه نگاه باندي و قبيله اي متاسفانه در همه اركان اجتماعي و سياسي نفوذ كرده است.
در این میان موضوع جذب حداكثري اگر چه گاهي مطرح می شود، ولي متاسفانه در فضاي غالب سپهر سياسي كشور، اتهام زني و تخريب رقيب، حرف اول و آخر را می زند. این وضعیت البته همواره در آستانه انتخابات و دورانی پس از آن به اوج خود می رسد؛ موضوعي كه گلايه رهبر انقلاب را هم در برداشته و نگاه قبيله اي را آفت بزرگی دانسته است. در این حال اگر كسي هم از ائتلاف و وحدت سخن راند متهم به زير پا نهادن ارزش ها شده و از ميدان رانده مي شود.
در فضاي تك صدايي روشن است که مشكلات، عدم پايبندي به قانون، فساد و اختلاس و عدم تحقق وعده ها امكان پذيرتر خواهد بود. چرا که ميزان پاسخگويي اصحاب قدرت در این شرایط تنزل می یابد.
گفتگو با رقیب اگر چه از اصول اولیه سیاست ورزی تلقی می شود لیکن متاسفانه کمتر اراده ای جدی برای آن مشاهده شده است. اين دشواري گفتگو البته ميان جناح ها و طیف های سیاسی داخلي حتی در دورانی که ایده گفتگوی تمدن ها به عنوان یک سیاست بین المللی مطرح شد، مورد نقد قرار گرفته و تاکید می شد که گفتگوي ميان فرهنگ و تمدن ها بدون پشتوانه داخلي نتيجه بخش نخواهد بود.
طی سال ها، گفتگوي ميان اصلاح طلبان و اصولگرايان متاثر از اين فضا به شدت كاهش پيدا كرده و به عروسی يا عزاي يكي از بستگان محدود شده - كه به واسطه پيوستگي فاميلي بسياري از عناصر دو طرف - رخ می دهد. خانه احزاب عملا كارآيي خود را از دست داده و در چنين شرايطي بسياري ازدلسوختگان، نگراني خود را از فقدان يك گفتمان دروني مطرح كرده اند.آنها تاکید می کنند که این تفاوت دیدگاهها زمینه نقد سازنده، رقابت و نشاط سیاسی، اصلاح امور و قدرت مانور و امکان چانه زنی در منازعات خارجی را فراهم می کند.
مثلا وقتی در آمریکا انتقادات از بوش پسر و حکومت رو به افزایش گذاشت و افکار عمومی دنیا هم علیه بوش بسیج شد. حاکمیت آمریکا از موضع حزب دمکرات برای تعدیل فضا استفاده کرد تا آنجا که مواضع ظاهرا انقلابی آقای اوباما همه را جذب کرد و همه مخالفین بر محور او با یکدیگر تجمیع کردند. حتی آنهایی که دنبال اصلاح ساختار سیاسی آمریکا بودند وارد بازی شدند.
در منازعات جهانی هم از موضع رقیب برای تشدید و یا تعدیل مواضع رسمی می توان کمک گرفت؛ البته مشروط به اینکه رقیب واقعی باشد، نه ساختگی.
بحث اختلافات داخلی میان جناح های سیاسی اصلی در بسیاری از دوره ها به عنوان مسئله «دعوای خانگی» و تلاش برای همدلی و همگرایی نیروهای انقلاب مطرح بوده و در مقاطعی به طرح نظریات متفاوتی در شکل اداره کشور و سیاست های حاکم منجر شد. یکی از نوه های امام از ایشان نقل می کند که پس از ابراز نگرانی ها و انتقادها از جدایی یون (مجمع روحانیون) و یت (جامعه روحانیت)، امام می گویند: «ولی در عوض یکدیگر را می یابند، همدیگر را اصلاح و تکمیل می کنند».  
این نگرش سبب می شد که به حضور دو طیف در همه ارکان توجه شود. البته متاسفانه گروهی که قدرت را عملا به دست می گرفت، خود را مستحق این جایگاه و پیرو راستین امام و شهدا تلقی می کرد و بحث مجدد تنوع سلیقه ها در رقابت های سیاسی و انتخاباتی به خاطر میزان مشارکت مردم اهمیت می یافت. چرا که برای رای دادن ایجاد انگیزه می کرد و به همین دلیل تحمل رقیب امکان پذیر می شد. این موضوع نیز در سال های اخیر به این تلقی نزدیک شد که تحمل منتقدین، برای گرم کردن تنور انتخابات بوده ولی قرار نیست آنان در قدرت مشارکت یابند.
 باور به این اصل سبب شد که در آستانه انتخابات مجلس در شرایط فقدان رقیب جدی (اصلاح طلبان) جناح های قدرت بخواهند رقابتی از درون جریان اصولگرایی به وجود آورند. البته همان عده ای که این طراحی را مد نظر داشتند می دانستند در نهایت این رقابت واقعی و موثر نخواهد بود. زیرا بسیاری از رای دهندگان را قانع نخواهد کرد. ولی به هر حال انتخابات مانند مسابقه فوتبال یا هر رقابت دیگری بدون حریف معنی و مفهوم نخواهد داشت و به همین دلیل، این بازی دو قطبی را که برخی زمینه های سیاسی هم در آن موثر بود، طراحی کردند.
در فضایی که تحزب زیر سوال رفته و احزاب قوی و صاحب نفوذ امکان فعالیت فراگیر نداشتند، به رسمیت نشناختن تکثر و تنوع قومی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به زعم برخی مراکز امنیتی نوپا و کم تجربه، راهی برای برون رفت از اختلافات و افزایش ضریب امنیتی است. آنها تنوع و تکثر دیدگاهها و شکاف های اجتماعی رو به رشد را انکار می کنند تا شاید بتوانند از این طریق مدیریتی قوی تر و اقتدار بیشتری را اعمال کنند. البته در آینه آمار هر چند ناقص و محدود، تصویر دیگری از جامعه متشتت و رنجور از شکاف های طبقاتی و اقتصادی روز افزون (ثروتمندان، فقرا)، شکاف نسلی (فاصله میان جوانان با والدین مربیان)، فاصله های قومی و جغرافیایی (روستایی و شهری) و فاصله های سیاسی وجود دارد. این تصویر حاکی از تهدیدات فراروی جامعه و لزوم تلاش برای بسط همدلی، محبت و ایثار در شالوده روابط اجتماعی و به خصوص در میان نخبگان و گروههای مرجع برای همگرایی و ائتلاف بیشتر است.
این شکاف ها نشانگر ضرورت گفتگو و تعامل میان نیروها برای اصلاح و پیشبرد امور و تقویت انسجام اجتماعی و ملی به عنوان یک اصل انکارناپذیر است. البته این موضوع هم که هجمه دشمنان خارجی و آمریکا می تواند سبب ائتلاف و وحدت شود را نمی شود نادیده گرفت.بنابراین
دلسوختگان همواره تاکید کرده اند که باید از همه ظرفیت اجتماعی برای اتئلاف و گفتگو میان رقبا و برقراری فضای متعادل و آرام اخلاقی استقبال کرد. چرا که عدم مواجهه منطقی و عادلانه با رقیب سبب تشدید مخاصمات می شود.
همچنان که امروز شاهد مشکلات داخلی اصولگرایان هستیم. آنها اینک به خاطر انحصارطلبی به نحوی جدی میان خود با اختلاف و چالش روبرو هستند. شاید با تکیه بر همین منطق بود که جمعی از بانوان موضوع بهبود وضعیت زنان را محوری برای اتئلاف قرار دادند. آنها از فضای معنوی افطاری در ماه مبارک رمضان سال 85 بهره برده و بانوان طیف های مختلف سیاسی را برای همدلی و گفت و شنود دعوت کردند. این دعوت با استقبال بسیاری از بانوان مستقل، اصلاح طلب و اصولگرای میانه رو مواجه شد، اگر چه از همان ابتدا طیف دولت مخالفت خود را با این حرکت اعلام کرد. از مراحل ابتدایی شکل گیری این ائتلاف - که بعدها «ائتلاف اسلامی زنان» نام گرفت مرحوم خانم مریم بهروزی در میان چهره های شاخص اصولگرا، بیشترین استقبال را از این حرکت به عمل آورد و از ابتدا در جریان تهیه و تصویب مرامنامه و آیین نامه داخلی آن مسئولانه مشارکت داشت. ائتلاف اسلامی زنان که به تناوب به ریاست یکی از زنان اصولگرا و اصلاح طلب تشکیل جلسه می داد، هدف اصلی خود را همفکری برای اصلاح و پیشبرد وضعیت زنان و همچنین استفاده از تدبیر و اندیشه زنان برای کمک به حل معضلات کشور و مقابله با تشتت و سرگردانی جامعه قرار داد. ائتلاف طي سال های 85 تا 90 با وجود دشواري ها و محدوديت ها، جلسات متعددي برگزار کرد و با اعلام مواضع، تلاش هايی جدي برای ممانعت از تصويب بندهایي از قانون حمايت خانواده كه چند همسري را ترويج مي كرد، انجام داد و جلساتي نیز با مراجع قم و شخصيت هاي سياسي برگزار کرد. هفت بیانیه برای اعلام مواضع و تلاش برای حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی از دیگر اقدامات این جمع بود. در دوران پس از انتخابات 88 نیز در جلسات ائتلاف پیرامون آسیب های وارده به زنان طی حوادث و پیامدهای طولانی آن گزارش ها و بحث هایی ارایه شد که مرحوم خانم بهروزی در آن میان با وجود اختلاف نظر، صبورانه دیدگاههای انتقادی را به فضای ائتلاف و همدلی مهمان کرده و امکان همنیشینی دو جناح را در سخت ترین شرایط سیاسی فراهم کرد. این کاری بود که مردان سیاسی هرگز در انجام آن موثر نبوده و موفقیتی نداشتند. ائتلاف اگر چه نتوانست تاثیر مشهودی بر روندهای سیاسی کشور بگذارد و از سوی سیاسیون مورد الگوبرداری قرار نگرفت و در نهایت دیدگاههای افراطی در حذف و محدود سازی جبهه رقیب و کوتاه کردن صدای اصلاحات غلبه کرد و از فرصت انتخابات مجلس به نحوی برای ائتلاف نیروها و تقویت و همبستگی استفاده نشد، ولی سرمایه های اجتماعی کشور و تمایل ذاتی مردم مسلمان ایران برای حل و فصل مشکلات و سنت خداوند در حمایت و دفاع از مومنین و آشکار سازی حقیقت در کنار تجربه های کوچک انئلاف اسلامی زنان، دلایلی هستند برای امید به آینده و امید به تحمل بیشتر رقبا و منتقدین از طرف صاحبان قدرت. روند ارتقاء فرهنگ، آگاهی و سواد مردم ایران و گسترش وسایل ارتباط جمعی نیز این روند را تسریع خواهد کرد.
بی تردید در آینده اهمیت همدلی و ائتلاف نیروهای دلسوز و معتقد به انقلاب اسلامی بیش از پیش آشکار خواهد شد و آنوقت است که سیاست حذف رقیب و پراکندن بذر اختلاف و ایجاد رقابت های ساختگی جای خود را به رسمیت شناختن حق رقیب برای فعالیت و انتقاد و همدلی و مفاهمه و گفتگو خواهد داد.
                   
منتشرشده در روزنامه شرق

Wednesday, April 11, 2012

لاله ها در بهشت

این روزها بد نیست سری به بهشت بزنید: لاله های رنگارنگ، پارک شهر، خیابان بهشت .

چند روزی در هفته برای رفتن به خیابان بهشت از کنار این لاله ها می گذرم؛ این عکس ها را هم خودم گرفتم .











Thursday, April 5, 2012

باغ موزه دفاع مقدس پیش قراول صلح باشد

برای طراحی و ساخت باغ موزه ملی دفاع مقدس انصافا که زحمت زیادی کشیده شده است. روز سه شنبه، اولین روز کاری شورای شهر را همراه شهردار تهران با بازدید از این موزه شروع کردیم. تلاش فراوانی شده تا در این باغ موزه از نمادها و اِلِمان های هنری و نیز فناوری های نوین برای بیان مفاهیم دفاع 8 ساله ایران استفاده شود.
در عین حال نکاتی به نظرم رسید که آنجا هم گفتم؛ ما مردم صلح دوست و صلح طلبی هستیم، اما در عین حال از روحیه دفاع و شجاعت برخورداریم. امکاناتی مثل این باغ موزه، هویت ملی و دینی ما را با بهره مندی از نمادهای هنری، طراحی های روز و فناوری های جدید زنده نگه می دارد و می تواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند. به هر حال یکی از مباحث مهم برای هر موزه ای، برقراری ارتباط با مخاطب است و باید به طور دائم امکان این ارتباط را روزآمد کرد.
نکات دیگری هم جای طرح دارد. یکی اینکه از عوارض جنگ، تخریب محیط زیست است. باید به این موضوع پرداخته شود.
نکته بعدی اینکه زنان در دوران دفاع مقدس، نقش آفرینی های بسزایی داشته اند که هر چند در این باغ موزه به آن پرداخته شده، اما کافی نیست.
علاوه بر همه اینها، فکر می کنم باغ موزه دفاع مقدس باید پیش قراول صلح باشد؛ ما هیچگاه جنگ طلب نبوده ایم، بلکه در مقابل تعرضی که به ایران شد، یک دفاع اخلاقی و عاطفی از خاک کشورمان انجام دادیم. باید تلاش کرد صلح طلبی ایرانی به جهان معرفی شود.

Wednesday, April 4, 2012

چهار چشمی های سه بعدی

فکر می کنم اسم خوبی برای عکس زیر باشه، نه؟

چهار چشمی های سه بعدی: