Saturday, November 5, 2011

گفت و گو درباره 13 آبان؛ 32 سال بعد

امسال برای سالروز 13 آبان مصاحبه ای با روزنامه شرق داشتم که به همین مناسبت هم آن را در وبلاگم می گذارم:
دانشجویان رادیکال نبودند
ندا سلامیان - از روزي كه محسن ميردامادي حرف آخر را زد و گفت: «پيشنهاد ما، اشغال مسالمت‌آميز سفارت آمريكاست» تا امروز بيش از سه دهه مي‌گذرد. دولتمردان ايران رفتند و آمدند، سياستمردان آمريكا جاي خود را به ديگري دادند، دانشجويان بزرگ و خود، سياستمداران ديگري شدند، اما هنوز سوال‌ها در پي نام‌هايي مي‌روند كه با 13 آبان پيوند هميشگي خورده‌اند. به هميشگي تاريخ. معصومه ابتكار يكي از آن نام‌هاست كه هنوز پرحوصله و البته با ادبياتي يادآور آن سال‌ها پاسخ مي‌دهد. مي‌پرسم: «خسته نشديد؟» او اما به درستي معتقد است مي‌توان تاثير آنچه را كه در 13 آبان ماه 57 رخ داد در اتفاقات امروز ايران ديد. معصومه ابتكار در دولت اصلاحات، مانند پدر رياست سازمان محيط‌زيست را انتخاب كرد و امروز اگرچه در يكي از اتاق‌هاي شوراي شهر تهران مي‌نشيند ولي هنوز دغدغه‌هاي خود را در محيط‌زيست مي‌جويد. با او در اين گفت‌وگو، سوال‌هايمان را نه از چگونگي كه از چرايي اشغال سفارت پرسيديم. خاطرات خواهر مري درباره چگونگي اشغال سفارت آمريكا را در كتاب او بخوانيد با نام «تسخير». 
شما و ديگر دانشجوياني كه در ماجراي 13 آبان حضور داشتيد، يك جمله مشترك داريد كه پس از آن سال‌ها بارها تكرار شده و آن اين است كه اشغال سفارت آمريكا را بايد مانند هر رويداد تاريخي ديگري در بستر زماني و مكاني خود، مورد بررسي و تحليل قرار داد. من هم با در نظر گرفتن اين اصل از شما مي‌خواهم كه ابتدا از فضاي سياسي و اجتماعي حاكم بر دانشگاه‌ها در آن روزها بگوييد و اينكه چگونه بر تصميم دانشجويان تاثير گذاشت؟ 
شايد بهتر باشد پيش از آنكه به فضاي دانشگاه‌ها بپردازيم ،كمي درباره فضاي كلي كشور صحبت كنيم. حدود 9 ماه از پيروزي انقلاب گذشته بود و كشور هنوز در بسياري از زمينه‌ها در وضعيتي انقلابي، ناپايدار و بسيار آشفته به سر مي‌برد. انقلاب اسلامي دگرگوني‌هاي بنياديني را در ساختارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشور به وجود آورده بود و در ساختار سياسي خود نيز تنها يك دولت موقت و يك شوراي انقلاب داشتيم. تا آن روز مجلس، قانون اساسي، رييس‌جمهور منتخب مردم و دولت مستقر و رسمي تشكيل نشده بود و نظام‌هاي اطلاعاتي، امنيتي هنوز در وضعيت بي‌ثبات پس از انقلاب و‌ گذار از آن قرار داشتند. اين دگرگوني‌ها به دانشگاه‌ها نيز رسيد. پيش از انقلاب به دليل فعاليت‌هاي مبارزاتي دانشجويان در ابعاد مختلف و در سطح بسيار وسيعي عليه رژيم شاه، فضاي دانشگاه‌ها هم رنگ‌وبوي مبارزاتي داشت و بدون شك حركت اصلي انقلاب از دانشگاه‌ها شكل گرفت. در سال‌هاي 55، 56 دانشگاه‌ها در وضعيت اعتصاب و تظاهرات پرشور قرار داشتند و اگرچه گردش اطلاعات به صورت آزادانه و آشكارا صورت نمي‌گرفت اما به شكل زيرزميني تمام اخبار، اطلاعات و تحليل‌ها بر حركت دانشجويان به‌ويژه جنبش دانشجويان مسلمان تاثير‌گذار بود. جنبش دانشجويان مسلمان و انجمن‌هاي اسلامي در آن سال‌ها بسيار قوت گرفتند و اين تاثيرگذاري تا روز پيروزي انقلاب اسلامي هم ادامه داشت، بنابراين شاهد يك فاز آگاهي توام با مسووليت اجتماعي - سياسي و همگامي با مردم در جريانات دانشجويي بوديم و پس از انقلاب هم فضاي باز دانشگاه‌ها امكان طرح موضوعات مختلف از جمله مسايل بين‌المللي و عقيدتي را ايجاد كرد و تضارب آرايي كه پيش از آن چندان امكان بروز پيدا نكرده بود در آن روزها در فضاي دانشگاه‌ها و بين دانشجويان مشاهده مي‌شد. از جمله مباحثات، تريبون‌هاي آزاد و ميزگردهايي بود كه در طيف‌هاي مختلف ميان دانشجويان با گرايش چپ و دانشجويان مسلمان شكل مي‌گرفت.
 
اين فضاي باز كه بر محيط زندگي دانشجويان و بر جامعه دانشگاهي حاكم بود چگونه روي تصميم آنها در مورد اشغال سفارت آمريكا تاثير گذاشت؟ 
يكي از بحث‌هاي بسيار مهم اين بود كه چرا انقلاب‌هاي ضدامپرياليستي با موانع و مشكلات زيادي روبه‌رو مي‌شوند و به‌زودي شكست مي‌خورند. ما نمونه آن را هم در دولت ملي ايران شاهد بوديم و هم در انقلاب شيلي. پرسشي كه مطرح مي‌شد اين بود كه چرا پس از انقلاب شيلي، حكومت آلنده كه تازه بر سر كار آمده بود به سرعت و با يك كودتا سرنگون شد و در ايران نيز به چه دليلي، دولت ملي مصدق با رشد اختلافات داخلي و دخالت دولت آمريكا در عمليات آژانس و در نهايت با كودتاي 28 مرداد سقوط كرد. 
پاسخ مشترك همه اين پرسش‌ها دولت آمريكا بود؟ 
دخالت‌هاي دولت آمريكا البته در كنار ضعف و تزلزل داخلي و فقدان پشتوانه مردمي، دلايلي بود كه براي سقوط آن حكومت‌ها مطرح مي‌شد. ما به‌دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش بوديم كه ملت‌ها چگونه مي‌توانند نه در شعار كه در عمل در برابر امپرياليسم ايستادگي كنند و چه تهديدها و فرصت‌هايي پيرامون يك انقلاب شكل مي‌گيرد. اين بحث‌ها حاصل فضاي آزادي بود كه مدتي پس از انقلاب در دانشگاه‌ها شكل گرفت و در آن روزها جريان غالب دانشجويي درگير همان تحليل‌ها و بحث‌هاي اجتماعي، سياسي و عقيدتي بود. 
با توجه به اين پرسش‌ها و البته كشورهايي كه مانند ايران در فضاي پس از انقلاب قرار داشتند، جريان دانشجويان مسلمان درباره شرايط داخلي كشور چگونه فكر مي‌كردند؟ 
تحليل دانشجويان در آن مقطع اين بود كه كشور به دليل حوادث پس از انقلاب به سمت آشفتگي مي‌رود و شرايط ويژه‌اي حاكم است كه دستگاه‌هاي رسمي، امنيتي و اطلاعاتي پاسخگو نيستند. ما اين شرايط را با قبل از كودتاي 28 مرداد در ايران و شرايط پيش از كودتا عليه حكومت آلنده در شيلي مشابه ديديم، البته در آن روزها نمي‌توانستيم با قطعيت كامل از پيش‌بيني‌ها و تحليل‌هايمان سخن بگوييم اما بسياري از شواهد نشان‌دهنده اين بود كه امكان روي دادن چنين كودتايي پس از انقلاب ايران نيز وجود داشت. با توجه به تجربه بسيار پرهزينه كودتاي سال 1332 كه ايران را وارد دوره 25 ساله ديكتاتوري سياه پهلوي كرد، نگراني اصلي دانشجويان تكرار اين تجربه بود كه باعث شود انقلابي كه نويد آزادي و مردمسالاري داده بار ديگر در دام امپرياليسم بيفتد و از مسير خود خارج شود. همين شبيه‌سازي شرايط بود كه منجر به تصميم دانشجويان در 13 آبان شد. 
كودتاها اغلب در حكومت‌هايي اتفاق مي‌افتند كه در شرايط بي‌ثباتي قرار دارند اما تصويري كه از آن روزها ارايه مي‌شود، حكومتي است كه در مورد شكل آن ترديدي وجود ندارد، چرا كه به رفراندوم گذاشته شده و اداره‌كنندگان آن هم زيرنظر يك رهبري مقتدر انتخاب شده‌اند و به اداره امور مي‌پردازند.
در ماه‌هاي اول به دليل به‌هم‌ريختگي‌هايي كه در ساختارهاي سياسي، امنيتي و اطلاعاتي وجود داشت، آسيب‌پذيري جمهوري اسلامي ايران بسيار بالا بود. تحليل‌هايي هم در اين خصوص ارايه مي‌شد كه كودتاهايي مانند كودتاي نوژه براساس همين آسيب‌پذيري و شرايط ناپايدار حكومت‌ها طراحي شده‌اند. هرچند وقت يك‌بار خبر از درگيري‌هايي مي‌آمد كه بين قوميت‌هاي مختلف و در مناطق مرزي كشور صورت مي‌گرفت. برخي از اين موضوعات با هدف آسيب رساندن به وحدت ملي مطرح مي‌شد. تهديدات مرزي كه از مدت‌ها پيش آغاز شده بود بسيار جدي بود و همچنين اخبار و اطلاعاتي انتشار پيدا مي‌كرد كه موجب افزايش نگراني و احساس ناامني در مردم مي‌شد. اينها مسايلي هستند كه در ابتداي انقلاب نهاد مستقر و رسمي براي رسيدگي و توجه به آنها وجود نداشت چون هنوز نظام سياسي جوان بود و سروسامان نگرفته بود. با وجود اين تهديدها، نيروهاي نظامي هنوز شكل نگرفته بودند، سپاه و بسيج وجود نداشت و ارتش هم در وضعيت آشفته‌اي قرار داشت. تمام آنچه كه داشتيم، كميته‌هايي بودند بدون سازماندهي و برنامه آموزشي مناسب. يك انقلاب عظيم مردمي صورت گرفته بود اما به هنگام استقرار، در شرايط پايدار و باثباتي قرار نداشت. 
يكي از تحليل‌هايي كه درباره اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان مي‌شود، اينست كه اين حركت، حركتي راديكال بود كه مي‌توان آن را معلول فضاي آشفته و احساسي حاكم بر جامعه آن سال‌ها دانست. از سوي ديگر، خود اين رويداد شايد آغازگر تندروي‌هاي ديگري به‌خصوص در مورد برخورد با آمريكا و كشورهاي غربي شد. شما به‌عنوان يكي از آن دانشجويان، حركت خود را راديكال مي‌دانيد؟ 
شايد اگر آمريكا در تنظيم مناسبات خود با ايران، راديكال عمل نمي‌كرد اين اتفاق هيچ‌گاه نمي‌افتاد اما متاسفانه اين دولت در مواجهه با انقلاب ايران به جاي پذيرفتن واقعيت اين تغيير و تنظيم روابط خود براساس آن، در موضعي منفي قرار گرفت و آن را انكار كرد. از گزارش‌هاي منتشر شده و مذاكراتي كه صورت گرفت، روشن است كه آمريكا از شيوه‌هاي مختلف براي مهار كردن انقلاب استفاده مي‌كرد و اگرچه در ظاهر به‌دنبال برقراري ارتباط و انجام برخي ملاقات‌ها بود اما در عمل و خصوصا در عرصه رسانه برخلاف گفته‌هايش عمل مي‌كرد، رسانه‌هايي كه زيرنظر دولت آمريكا فعاليت مي‌كردند به شدت عليه انقلاب ايران موضع‌گيري مي‌كردند و تمام جريانات منتهي به انقلاب را به‌عنوان نوعي عقبگرد و واپسگرايي تحليل مي‌كردند. آنها در تلاش بودند كه افكار عمومي جهان را نسبت به اتفاقات داخلي ايران بدبين كنند چراكه موقعيت خود را در منطقه در خطر مي‌ديدند و نگران ادامه اين موج در ديگر كشورهاي منطقه بودند. آمريكا از همان سال‌ها نگران انقلاب‌هاي مردمي عليه حكومت‌هاي دست‌نشانده خود در منطقه بود و به همين دليل با تمام قوا تلاش مي‌كرد كه انقلاب ايران را مهار كند. در نهايت اين برخورد با ايران در مقطعي منجر به اشغال سفارت توسط دانشجويان شد. اين دانشجويان، افراد راديكالي نبودند بلكه بسيار هم روشنفكر بودند و اگرچه در فضاي انقلابي قرار داشتند اما الگوي حركت خود را انقلاب مسالمت‌آميز 57 مي‌دانستند كه رهبر آن هيچ‌گاه به‌دنبال مبارزه مسلحانه يا خونريزي نبود. بنابراين دانشجويان اعتقادي به تندروي نداشتند اما پس از ورود شاه به آمريكا كه نقطه‌عطف اين ماجرا بود آنها در تنگنايي قرار گرفتند كه اين اقدام را آخرين راه چاره در مقابل اين برخوردها و سياست‌هاي خصمانه ديدند
پس به اعتقاد شما اين حركت، يك واكنش راديكال به يك كنش راديكال بود؟
بله، همچنين واكنشي به يك واقعيت تاريخي بود. من به دليل اينكه كتاب خود را در مورد واقعه 13 آبان (به نام «تسخير») ابتدا به زبان انگليسي نوشته بودم، در برخوردهايم با خبرنگاران خارجي مي‌ديدم كه آنها معتقدند، كودتاي 28 مرداد 1332 و دخالت آمريكا تنها دليل موجه اين اقدام دانشجويان است و در غير اين صورت به هيچ عنوان نمي‌توان اشغال سفارت آمريكا را توجيه كرد. اين نظر قابل قبول است اما به دليل اينكه ذهنيت دانشجويان اين بود كه امكان تكرار آن كودتا وجود دارد و البته چند سال بعد هم آلبرايت رسما مدارك مربوط به دخالت آمريكا را افشا كرد، اقدام دانشجويان توجيه شفاف و روشني پيدا مي‌كند. 
‌با توجه به همين توجيه تاريخي آيا هدف اصلي شما جلوگيري از كودتايي بود كه آن را پيش‌بيني مي‌كرديد يا انتظار يك اقدام عملي از سوي آمريكا براي استرداد شاه را هم داشتيد؟ 
هدف اصلي دانشجويان اين بود كه مانع وقوع سلسله اتفاقاتي بشوند كه مي‌توانست لطمات جبران‌ناپذيري به كشور بزند. مناسبات مجامع بين‌المللي هم در آن مقطع به گونه‌اي نبود كه سخن مردم ايران را بشنوند و به همين دليل، يكي ديگر از اهداف اين حركت، رساندن صداي مردم ايران به گوش مردم جهان بود. البته خواسته‌هاي ديگري هم وجود داشت كه ما انتظار برآورده شدن آنها را هم داشتيم. 
يعني فكر مي‌كرديد با اشغال سفارت، امكان دارد آمريكا شاه را به ايران بازگرداند؟ 
فكر مي‌كرديم كه اگر آمريكا بخواهد مناسبات آينده خود را با ايران تنظيم كند نبايد روي مهره‌هاي‌سوخته حساب باز كند بلكه بايد با درنظر گرفتن قدرت و جايگاه ايران پس از انقلاب، سياست‌هاي خود را اتخاذ كند. 
واقعه 13 آبان بيش از هر چيزي با دو موضوع گره خورده است. يكي روابط ايران و آمريكا و ديگري كناره‌گيري دولت بازرگان. در تحليل‌ها غالبا اشغال سفارت آمريكا را يكي از علل اصلي قطع روابط ميان دو كشور مي‌دانند درحالي‌كه دانشجويان آن روز اين رابطه علت و معلولي را ميان اين دو واقعه نمي‌پذيرند. به نظر شما آن اتفاق چقدر روي قطع روابط دو كشور تاثير گذاشت؟
از همان سال 57 تا به امروز، تحليل‌هاي مختلفي در اين زمينه ارايه شده و ديدگاه‌ها متفاوت است اما برخي بسيار ساده‌انديشانه همواره تلاش كرده‌اند كه تقصير تمام مشكلات را بر گردن اشغال سفارت آمريكا بيندازند. از سوي ديگر هم نمي‌توان 13 آبان را منشأ بسياري از تحولات در روابط ايران با آمريكا ندانست. اگر بخواهيم تاثير اين واقعه را به‌درستي درك كنيم بايد به زمينه‌هايي كه پيش از اشغال در داخل و خارج ايجاد شده بود هم توجه داشته باشيم. برخي معتقدند اگر سفارت آمريكا هم اشغال نمي‌شد، به دليل ايستادگي ايران روي مواضع و حقوق خود، اين قطع رابطه از سوي آمريكا رخ مي‌داد و واقعه 13 آبان تسريع‌كننده اين مساله بود نه علت اصلي آنها. همچنين برخي‌ها علت استعفاي دولت موقت را اشغال سفارت اعلام مي‌كنند درحالي‌كه مرحوم مهندس بازرگان پيش از آن هم بارها استعفا داده بود و اين مساله فقط بهانه‌اي شد كه استعفاي ايشان پذيرفته شود يا عده‌اي سرآغاز جنگ را كه چندماه بعد اتفاق افتاد، اشغال سفارت مي‌دانند درحالي‌كه تحركات مرزي عراق عليه ايران و تهديدات صدام از مدت‌ها قبل آغاز شده بود. 
امروز كه به آن رويداد نگاه مي‌كنيد و با توجه به فرازونشيب‌هايي كه رابطه ميان اين دو كشور در طول اين سال‌ها داشته آيا دستاوردهاي اشغال سفارت را متناسب با هزينه‌هايش مي‌بينيد؟ 
واقعه 13 آبان، قطعا براي كشور ما هزينه‌ها و عوارض منفي زيادي داشته است. حداقل امروز كه 32 سال از آن ماجرا مي‌گذرد ما به‌عنوان نسلي كه درگير آن بوديم بايد با ديدي واقع‌بينانه به اين رويداد و پيامدهايش نگاه كنيم. 
قطع رابطه با آمريكا را از هزينه‌هاي اين واقعه مي‌دانيد يا از دستاوردهايش؟ 
بستگي به نوع نگاه ما به اين موضوع دارد. براساس پيش‌فرض دانشجويان اگر قرار بود مناسبات بين اين دو كشور دوباره به شكل سلطه يك‌جانبه از سوي آمريكا نسبت به ايران ادامه داشته باشد، اين قطع رابطه جنبه مثبت پررنگ‌تري پيدا مي‌كند اما اگر بنا بود آمريكا به سمت برقراري روابط متعادل با ايران برود شايد جنبه منفي آن بيشتر است البته آمريكا فرصت داشت حسن‌نيت خود را طي سال‌هاي بعد نيز ثابت كند اما ديديم كه اين دولت هيچ‌گاه نتوانست بپذيرد كشوري كه سال‌ها حياط‌خلوت آن بوده، امروز تبديل به كشوري مستقل شده است. شايد اگر مناسبات سياسي از سوي آمريكا اصلاح مي‌شد هيچ‌كدام از اين هزينه‌ها به دو كشور تحميل نمي‌شد اما باتوجه به پيشينه اين دولت در زمينه مداخله در انقلاب‌هاي مردمي، احتمال آن بسيار كم بود.
اين پرسش را از اين جهت پرسيدم كه شما اگرچه در ميان دانشجويان اشغالگر سفارت آمريكا بوديد، اما سال‌ها بعد به عضويت دولتي درآمديد كه يكي از سياست‌هاي اصلي خود را در مواجهه با آمريكا و غرب، سياست تنش‌زدايي اعلام مي‌كرد.
اين بحث مهمي است. چراكه امروز برخي از افراد اين تغيير را به معناي فرصت‌طلبي اصلاح‌طلبان مي‌دانند، در حالي‌كه اين تغيير موضع، نشان‌دهنده قدرت تحليل و عمق نگرش آنها نسبت به مسايل سياسي زمانه خود است. اين جريان در آن سال‌ها عنوان اصلاح‌طلبي را نداشت اما تعدادي از آن دانشجويان، تبديل به افراد برجسته‌اي در جريان اصلاح‌طلبي شدند. تصور دانشجويان هم اين بود كه اين حركت در نهايت، سه يا چهار روز ادامه پيدا مي‌كند و مطالبات مردم ايران برآورده مي‌شود اما آنها موافق بسياري از سياست‌هايي نبودند كه پس از آن در رابطه با آمريكا اتخاذ شد.
سياست‌هاي همان سال يا دولت‌هاي بعدي؟ 
هم آن سال و هم سال‌هاي بعدي. اعتقاد داشتيم كه پس از رسيدن كشور به ثبات و استقلال سياسي، بايد روابط خود با آمريكا را براساس سه عنصر اصلي سياست خارجي يعني عزت، حكمت و مصلحت كشور و به شكلي منطقي تنظيم مي‌كرديم. اين مناسبات مي‌توانست براي تامين منافع دو كشور و در نقطه‌اي متعادل شكل بگيرد كه حاصل آن نه وادادگي سياسي باشد و نه يك دشمني كور. برقراري رابطه ميان دو كشور هم لزوما به معناي ايجاد روابط دوستانه نيست، بلكه مي‌تواند به رابطه‌اي ديپلماتيك با هدف تامين منافع مشترك دو كشور محدود شود. دولت آمريكا همواره نگاه خصمانه‌اي را به انقلاب ايران داشته است، اما اين مساله به معناي بن‌بست رابطه ديپلماتيك ميان اين دو كشور نيست. موضع اصلاح‌طلبان اين بود كه هيچ‌گاه از واقعه 13 آبان اظهار پشيماني نكرده‌اند اما همواره سياست‌هاي خود را در ارتباط با كشورهاي خارجي با توجه به تحولات داخلي و خارجي و براساس همان اصول اوليه خود، دنبال كرده‌اند. متاسفانه اين موضع‌گيري عقلاني اصلاح‌طلبان كه پيشينه مبارزات انقلابي و حتي ضدآمريكايي بيشتري نسبت به برخي از گروه‌هاي داخلي دارند، باعث اتهام‌زني‌هاي بسياري شد درحالي‌كه مي‌بينيم سياست‌هاي تنش‌زدايي و گفت‌وگوي تمدن‌هاي دولت اصلاحات مانند چتر حمايتي عمل كرد و باعث شد نگراني‌اي كه پس از افغانستان و عراق، در مورد ايران وجود داشت، تا حد زيادي كاهش پيدا كند. امروز متاسفانه در مورد رابطه با آمريكا نگاه‌هاي تبليغاتي و پوپوليستي جايگزين نگاه عقلاني گذشته شده است كه معلوم نيست تا چه حد مي‌تواند منافع ايران را تامين كند. 
در كنار موضوع آمريكا يكي از نتايج غيرمستقيم اشغال سفارت، بيشتر شدن فشارها بر دولت موقت و در نهايت كناره‌گيري آن بود. فضاي فكري دانشگاه‌ها درباره دولت موقت چگونه بود و دانشجويان درباره مهندس بازرگان چگونه فكر مي‌كردند؟ 
بعضي از تحليل‌گران چنين تحليل كرده‌اند كه دانشجويان با هدف ساقط‌كردن دولت موقت دست به اين كار زده‌اند كه اين موضوع اصلا صحت ندارد. آنها دولت مرحوم مهندس بازرگان را دولتي برخاسته از شرايط انقلاب مي‌دانستند كه طبيعتا شرايط آرماني را نداشت. اين دولت با آرمان‌ها و اهداف انقلاب و امام(ره) حركت مي‌كرد اما يقينا محدوديت‌هاي زيادي در سياست‌ها و رويكرد‌هايي كه مي‌توانست انتخاب كند، داشت. تحليل بخشي از دانشجويان اين بود كه دولت موقت در شرايط آشفته پس از انقلاب نمي‌توانست با تهديدات روزافزون و مشكلاتي كه هر روز به شكلي بروز پيدا مي‌كرد كار خود را به خوبي ادامه بدهد و نياز به دولتي باثبات‌تر و مجلس منتخب مردم احساس مي‌شد. استعفاي مهندس بازرگان نيز همان‌طور كه ايشان و ديگر اعضاي دولت موقت در خاطرات و تحليل‌هايشان اشاره كرده‌اند، به دليل مشكلات بسيار زيادي بود كه از مدت‌ها قبل آغاز شده بود و علت اصلي آن، اشغال سفارت آمريكا نبود. بنابراين هيچ دشمني و تخاصمي ميان دانشجويان و دولت مرحوم مهندس بازرگان وجود نداشت، چراكه برخي از آنها با اين دولت پيوندهايي داشتند. براي مثال پدر من، مرحوم دكتر تقي ابتكار در آن سال معاون مهندس بازرگان و اولين رييس سازمان محيط‌زيست بود و من عضو خانواده‌اي بودم كه نسبت به مرحوم مهندس بازرگان و همكاران ايشان در دولت موقت به هيچ‌وجه رويكرد منفي نداشتيم.
شرايط زندگي و محيط خانوادگي شما چنين رويكردي را ايجاب مي‌كرد، نظر ساير دانشجويان درباره دولت موقت چگونه بود؟ 
با توجه به گستردگي دانشجويان فعال در آن مقطع، يك شوراي مركزي انتخاب شد تا روند تصميم‌گيري‌ها تا آنجا كه امكان دارد دموكراتيك باشد. بنابراين، درباره بعضي از مسايل، اعضاي شوراي مركزي تحليل‌هاي خود را ارايه مي‌دادند و تصميم‌گيري مي‌كردند و گاهي اوقات نيز تصميم‌گيري‌ها تحت‌تاثير فشارهاي اكثريت دانشجويان قرار مي‌گرفت. امروز بسياري از آن دانشجويان ضمن اينكه از اصل آن رويداد پشيمان نيستند، اما معتقدند در مورد موضع‌گيري‌هاي سياسي و افشاگري‌هايي كه پس از آن در مورد اعضاي دولت موقت انجام شد، تندروي‌هايي صورت گرفت و از خط اعتدال عبور كردند. 
شايد يكي از دلايلي كه مي‌توان براي تقابل مواضع دانشجويان با دولت مرحوم بازرگان مطرح كرد، تفاوت در رويكرد هر يك از آنها نسبت به انقلاب باشد. اعضاي دولت موقت بيشتر بر وجه ضد استبدادي انقلاب تاكيد مي‌كردند درحالي‌كه دانشجويان و برخي از گروه‌هاي سياسي، وجه ضداستعماري و ضدامپرياليستي آن را پررنگ‌تر مي‌كردند. 
بله، عناصري در دولت موقت بودند كه سال‌ها سابقه مبارزات فداكارانه و صادقانه عليه استبداد را در كارنامه خود داشتند و به همين جهت هم بسيار مورد علاقه و احترام حضرت امام(ره) بودند. اما نقطه قوت آنها همين مبارزات ضداستبدادي بود و يكي از انتقادهايي كه به آنها وارد مي‌شد اين بود كه مواضعي متناسب با برخوردهاي راديكال آمريكا اتخاذ نكردند و شايد تحليل جامعي از آن موضوع نداشتند. 
واكنش‌ها به اشغال سفارت متفاوت بود. تظاهرات‌هايي توسط توده مردم در حمايت از اين حركت در اطراف سفارت انجام شد، برخي از گروه‌هاي سياسي به تبعيت از نظر امام (ره) به‌طور كامل از اين اقدام حمايت كردند و البته گروه‌هايي هم موافق اقدامات راديكال‌تري درخصوص سفارت آمريكا بودند. چه كساني واكنش منفي نشان دادند؟ 
بعد از اينكه حركت دانشجويان مورد تاييد امام (ره) قرار گرفت، تقريبا واكنش‌ها در سطح ملي به صورت يكپارچه درآمد و حتي در روزهاي ابتدايي اشغال و به دليل فضاي ايجاد شده، برخي از اعضاي دولت موقت هم واكنش منفي در مورد اين اقدام از خود نشان ندادند و آن را طبيعي دانستند. اين حركت كه حدود 9 ماه پس از انقلاب انجام شد مجددا باعث ايجاد همدلي و انسجام ميان مردم و گروه‌هاي سياسي مختلف شد اما طبيعتا مانند هر رويداد ديگري، مخالفاني نيز داشت. اين مخالفان شامل بعضي از روحانيون شوراي انقلاب كه نماز خواندن در سفارت را به دليل غصبي بودن باطل مي‌دانستند مي‌شد تا گروه‌هاي سياسي چپ (کمونیست ها) كه دل‌شان مي‌خواست اين حركت توسط آنها صورت مي‌گرفت. دانشجويان مسلمان، ابتكار عمل را از گروه‌هاي چپ گرفتند، چراكه اگر آنها سفارت را اشغال مي‌كردند هم اتفاقات راديكال‌تري مي‌افتاد و هم احتمال پذيرفتن مردم بسيار كم بود. اعتقاد گروه‌هاي چپ اين بود كه آنها مبارزان بلامنازع ضدامپرياليسم هستند و گروه‌هاي مسلمان تا آن روز كارنامه روشني در اين زمينه نداشتند اما اين بار دانشجويان مسلمان اين امتياز را از جريان چپ گرفت. 
واكنش روشنفكران چگونه بود؟ 
واكنش‌ها در آن مقطع يك مساله است و واكنش‌هايي كه در سال‌هاي بعد و با گذشت زمان نشان داده مي‌شد، مساله ديگري است. در همان سال برخي از گروه‌هاي سياسي به راديكال بودن اين اقدام اشاره مي‌كردند اما هرچقدر از نظر زماني از آن رويداد فاصله مي‌گرفتيم، انتقادات بيشتري به اين حركت وارد مي‌شد. البته بايد تبليغات بسيار منفي رسانه‌هاي خارجي عليه دانشجويان را نيز درنظر گرفت، چراكه آنها تا مدت‌ها نمي‌پذيرفتند كه اين افراد، جمعي از دانشجويان روشنفكر هستند و نه يك گروه چريكي، مسلح و چپ. متاسفانه تحريف تاريخي كه از سوي آنها آغاز شد سال‌ها بعد توسط برخي گروه‌هاي سياسي داخل و براي تضعيف اصلاح‌طلبان و واقعه 13 آبان ادامه پيدا كرد و كتاب‌هايي منتشر شد كه در آنها دانشجويان مسلمان پيرو خط امام را مرتبط با سازمان مجاهدين خلق و منافقين اعلام شدند. درحالي‌كه انتخاب عنوان «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» به اين دليل بود كه ما عدم وابستگي خود را به گروه‌هاي سياسي نشان دهيم.
در كنار واكنش‌هاي موافق و مخالف، عامل ديگري كه به اين موضوع ابعاد گسترده‌اي داد، طولاني شدن مدت زمان گروگانگيري (444 روز) بود. درباره تداوم گروگانگيري چگونه فكر مي‌كنيد؟ 
موضع دانشجويان در رابطه با ادامه ماجرا بسيار متفاوت با اصل واقعه 13 آبان است. ما تحليلي واقع‌بينانه نسبت به قابل قبول بودن اشغال سفارت در شرايط آن سال‌ها داريم، اما فكر مي‌كنيم انتقاداتي به ادامه اشغال سفارت وارد است و اين موضوع مي‌توانست بهتر و با سرعت بيشتري مديريت شود. اتفاقي كه در طبس افتاد نيز باعث طولاني‌تر شدن اين موضوع شد اما اعتقاد ما بر اين بود كه پس از امضاي قرارداد الجزاير و با گذشت زمان هم مي‌توانستيم روابط خود را با آمريكا با رعايت اصول و حقوق كشور، تنظيم كنيم.

No comments:

Post a Comment