Sunday, September 25, 2011

آغاز سال تحصیلی؛ تدبر یا محدودیت

در سال هاي مياني دهه شصت و در دوران دفاع مقدس که براي فرزندم به دنبال مدرسه مناسب مي گشتم، يكي از اساتيد سرشناس، متدین و متخصص در تعليم و تربيت اسلامی به من توصیه کرد که پسرم را در مدارسی که معروف به مدارس اسلامي بود، نگذارم. او اعتقاد داشت که بچه ها در این مدارس به موش آزمايشگاهي تبدیل شده و معلوم هم نيست که روش های مرسوم این مراکز آموزشی به نتايج درخشان منتهي شود. از طرفي تاكيدات روايي و ديني در تعليم و تربيت از مؤلفه هاي محوري و كليدي پیوند یافته با اهداف و آرمان هاي انقلاب بود و انتقال مفاهيم اسلامي و انقلابي به نسل هاي بعدی و برقراري ارتباط فرهنگي و فكري با جوانان که به نظر می رسید در این مدارس مورد توجه قرار می گیرد - از موضوعات مهم به شمار مي رفت. در نهایت البته برخلاف نظر ایشان هر دو فرزندم به مدارس اسلامی رفتند، ولی خداوند یار بود و ارتباط با انسان های روشنفکر و خوش رفتار و بدون تعصب و تحکم در این مدارس نصیب ما شد.
این روزها و در آستانه سال تحصيلي جديد به یاد دغدغه ها و نگرانی های آن روزها و برداشت ها و تفاسیر مختلف از روند آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت در کشور، طی این سال ها افتادم. حالا 32 سال از پیروزی انقلاب می گذرد و ميزان دستيابي به اهداف و تحقق آرمان ها را می شود مورد ارزیابی قرار داد. در چه زمينه هايي رشد کردیم؟ و در چه زمینه هایی پسرفت داشتیم؟ با چه موانع و مشكلاتي مواجه شدیم؟ و چه فرصت هایی را به تهدید مبدل ساختیم؟ اصلا کجا ایستاده ایم؟ آیا فرضیه ها و تئوری های آن دوران به واقعیت گراییده است؟
پاسخ به این سوال ها با توجه به چند نسل تربيت شده در این دوران و معضلات و مشكلات اجتماعي موجود که حاصل و نتيجه شیوه های به کار گرفته شده است، جای بحث فراوان دارد. با در نظر گرفتن ناهنجاری های مختلف در جامعه از شیوع اعتیاد تا کج رفتاری ها و خشونت گرفته تا وجود افسردگی ها، دلسردی ها و بی انگیزگی ها در میان نسل جوان می بایست جسارت این را داشته باشیم که اعتراف کنیم: ما در تحقق بسیاری از اهداف موفق نبوده ایم؛ اما چرا؟ آیا هنوز زمان آن نرسیده که از اشتباهات گذشته عبرت بگیریم و از شکست هایمان بیاموزیم؟
شاید مهم ترين عنصر مغفول مانده در سياست هاي تربيتي و اجتماعي ما مسئله عزت نفس مخاطبین، آزادی و نسبت آن با انسان و نقش آفرینی او در صحنه اجتماعی باشد؛ عنصری كه اغلب به عنوان عامل متناظر و متضاد با فرهنگ اسلامي معرفي مي شود، اما هرگز هيچ عنصر یا شيوه مشخص و تجربه شده اي به عنوان جایگزین آن، براي حل معضلات فرهنگي و تربيتي معرفي نشده است.  
البته حالا دیگر به حکم جبر یا تجربه - آموخته ايم كه نمي توانيم آنچه را خودمان دوست داریم، در شخصيت و سرنوشت فرزندانمان جستجو كنيم. ولي گویی هنوز نياموخته ايم كه حق سئوال، اعتراض و عصيان جوانان را محترم بشماريم، كرامت انساني و عزت نفس آنان را در هر شرايطي عزیز بداریم و بدانيم كه آنها حق انتخاب دارند و با محدودسازي اختيار و گزينه هاي انتخاب آنان نمی توانیم به اهداف تربیتی اسلام دست یابیم.
آزادی و قدرت انتخاب - میان رشد و غی (لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی)- که ودیعه ای الهی به انسان بوده و نقطه تمایز اشرف مخلوقات با سایر موجودات است با اعمال ضوابط سختگيرانه و پرداختن به ظواهر نمی خواند. اما متاسفانه هیچ درک روشن و تجزیه و تحلیل دقیقی از این موضوع در سطوح تصمیم گیری و برنامه ریزی به چشم نمی خورد. در رسانه های دولتی به طور مداوم از گسترش حجاب در كشورهاي اسلامي مانند تركيه، مالزي و مصر گزارش و خبر منتشر مي شود و آن را به عنوان دفاع از حقانيت اصل حجاب مطرح می کنند. اما سیستم های فرهنگی ما درک و توان این تحلیل را ندارند که مهم ترين نكته در اين معادله میان انسان و حجاب در کشورهای یاد شده، نسبت زنان و دختران با آزادي و حق انتخاب است.
صرف نظر از محدودیت های فکری و فرهنگی و سیاسی این دوران باید گفت آنچه امروز در جامعه و محافل فرهنگي و آموزشي مورد بي توجهي قرار گرفته، تلاش براي ارتقا فهم و دانايي به منظور گسترش انتخاب هاي صحيح است و البته زمینه ساز ارتقا فهم و دانایی جامعه و جوانان رعایت كرامت نفس انسان ها و پرداخت بهاي انتخاب هاي ارادي و آزادانه است. مثلا نماز را که بالاترین مرتبه عبادی و پرواز روح تلقی می شود، در مدارس با عنصر اجبار همراه کرده ایم. غافل از آنکه این اجبار می تواند رکن نیت را - که از مهم ترین ارکان نماز است - مخدوش کند. همچنین به این ترتیب نمازی که باید روح و احساس فرد را تقویت کند به یک حرکت تحمیلی بدون اثر تربیتی تبدیل می شود.
تفکر و تعقل از مبانی تعلیم و تربیت است که حلم و خشوع و رشد شخصیت را در انسان ها ایجاد می کند، اما بسیاری از سیاست های اتخاذ شده در این مسیر قرار نگرفته است. این در حالیست که مصداق جدید محدودسازي و اعمال ممنوعيت ها اینک پیگیری سياست های تفكيك جنسيتي از دوران مهد كودك تا دانشگاه است و ظاهرا عده اي براساس گزارش ها، مطالعات و پژوهش هاي هرگز منتشر نشده، مدعي شده اند تفكيك جنسيتي مي تواند به تعادل رواني، فكري، تقويت باورهاي ديني، اصلاح روابط دختر و پسر در جامعه و در نهايت كاهش آسيب ها منتهي شود.
آنهايي كه بر تفكيك جنسيتي پافشاري دارند البته با نگاهي خيرخواهانه و با تمسك به فرهنگ ديني آن را دنبال می کنند، اما اينكه اين روش در دوران كنوني راه حلی منطقي و دارای آثار مثبت فرهنگي و اخلاقي است، جای سوال فراوان دارد. بی شک كسي نمي تواند اثبات كند كه مثلا آسيب هاي فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي در مدارس دخترانه و پسرانه كه سال هاست تفكيك شده، كاهش يافته يا اينكه متاثر از مسایل خانوادگی، اجتماعی و حتی سیاسی طی این سال ها افزون شده است.
كارشناسان علوم رفتاري و تربيتي هشدارهاي فراواني طي سال هاي اخير داده اند ولی هرگز گوش شنوايي در بخش هاي فرهنگي مشاهده نشد. به طور مثال كارشناسان هيچ گاه تفكيك دختران و پسران در دانشگاه را راه حل مشكلات اجتماعي كنوني ندانسته بلكه آنها - مانند نامه دلسوزانه دكتر گلزاري يا مقاله مشفقانه آقاي محمدرضا زائري در خصوص حجاب - ريشه مشكل را در پايمال شدن حرمت و عزت نفس جوانان در محافل خانوادگي، ‌اجتماعي و عمومي مي دانند.  
انسان را خداوند آزاد و مختار خلق كرده و این صفت در دوران جوانی ظهور و بروز بیشتری دارد. به همین دلیل در مقابل جوان و فطرت آزادی خواه او باید احترام، صبوري و درك متقابل را مد نظر داشت و با آموزش و آگاهي او را از بحران هاي دوران جوانی عبور داد. در این صورت سعي و خطا که ویژگی این دوران است به تدریج جای خود را به انتخاب هاي منطقي و متعادل می دهد.
هيجانات و احساسات جوانی فرآيند طولاني و سختی است كه با محبت مربيان و صحت شخصیت كساني كه به عنوان الگوهاي رفتاري آنها در عرصه های هنري، ورزشي و سياسي هستند مطرح می شوند، در مسیر درست قرار می گیرد. در واقع جوانان، رفتار - و نه كلام و شعار و وعده - ‌مدعيان را ملاك قرار مي دهند. آنها وقتي میان رفتار و شعار تفاوت می بینید دچار چالش هاي فكري و اعتقادي مي شوند. چالش هایی كه امروز نسل جوان ما گرفتار آنست.
به سخن ديگر امروز رفتار والدين،‌ معلم، ‌قهرمان ورزشي و سياستمدار منصب دار ملاك است و ‌نه وعده هاي پر و پيمان و كلام جذاب. نسل جوان ما نسلی متفکر و آگاه است که تفاوت ها را می بیند و رفتارها را رصد می کند.
در هر جامعه ای بخشي از مشكلات تعليم و تربيت به وضع عمومي جامعه و رسانه ها بر مي گردد. اگر فرار از قانون، ‌سوء استفاده مالي از موقعيت، اتهام و افترا بدون هيچ گونه رسيدگي و پيگرد قانوني، شيوه قدرت مداران جامعه باشد، چگونه مي توان از ديگران انتظار بهتري داشت.
مصداق دیگر در این روزگار، محدودیت ها و فضای ممانعتی درون دانشگاههاست که امکان هرگونه اظهار نظر منتقدانه را از دانشجو و استاد سلب کرده و فعالیت متشکل و گروهی را نیز ناممکن می سازد. امروز تهدیدها و فرصت ها در عرصه آموزش و پرورش، دانشگاهها و حتی حوزه های علمیه با گذشته تغییرات بسیاری کرده است و نمی توان مانع پیشرفت تکنولوژی در این ابعاد بود. اگر طلبه ای نیمه شب هم از اینترنت استفاده کند، در حالی که توام با تعقل و تفکر باشد اشکالی نیست.
سرمايه انساني مهم ترين پشتوانه توسعه پايدار است. شاخصه اين سرمايه جمعيت جوان،‌ پرتوان و پرشوري است كه با اعمال محدوديت، تفكيك، ‌ايجاد فضای امنيتي در محيط هاي آموزشي و علمي نمي توان او را براي آينده سازی آماده کرد. آزادي و حق انتخاب در محيط هاي علمي و آموزشي، كاهش محدوديت ها و موانع و استفاده از فناوري هاي نوين،‌ تاكيد بر مهارت هاي زندگي و توانمندسازي آموزگاران و ارائه الگوهاي سالم،‌ شرافتمند و با عزت، تنها راه حفظ و رشد جوانان، این سرمايه حقیقی ملت است. 
* منتشر شده در روزنامه شرق/ سوم مهر 

No comments:

Post a Comment