Thursday, September 29, 2011

لحظات دفاع مقدس در نیایش های شهید چمران

 ... اينها را ننوشته ام كه بر كسي منت بگذارم، بلكه كاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شكنجه درونم را تقبل كرده اند ...
اينجا،‌ قلب مي سوزد،‌ اشك مي جوشد،‌ وجود خاكستر مي شود ‌و احساس سخن مي گويد ...
اينجا كسي چيزي نمي خواهد، ‌انتظاري ندارد، ‌ادعايي نمي كند ...
فرياد، ضجه ايست كه از سينه اي پر درد به آسمان طنين انداخته ‌و سايه اي كم رنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است ...
چه زيباست: راز و نيازهاي درويشي دلسوخته و نا اميد در نيمه شب، ‌فرياد خروشان يك انقلابي از جان گذشته در دهان اژدهاي مرگ، ‌اعتراض خشونت بار مظلومي زير شمشير ستمگر، ‌اشك سرد ياس و شكست بر رخساره زرد دل شكسته اي در ميان برادران به خاك و خون غلطيده،‌ فرياد پر شكوه حق از حلقوم از جان گذشته اي عليه ستمگران روزگار ...
چه خوشست: دست از جان شستن و دنيا را سه طلاقه كردن،
از همه قيد و بند اسارت حيات آزاد شدن،‌
بدون بيم و اميد عليه ستمگران جنگيدن،‌
پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن،‌
به همه طاغوت ها نه گفتن،
با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن؛ جايي كه ديگر انسان مصلحتي ندارد تا حقيقت را براي آن فدا كند، ‌ديگر از كسي واهمه نمي كند تا حق را كتمان نمايد. آنجا حق و عدل همچون خورشيد مي تابد و همه قدرت ها ‌و حتي قداست ها فرو مي ريزند ‌و هيچكس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.
... من آن آزادي را دوست دارم و از اينكه در دوره هاي سخت حيات آن را تجربه كرده ام خوشحالم، و به آن اخلاص و سبكي و ايثار ‌و لذت روحي و معراج كه در آن تجربه ها به آدمي دست مي دهد حسرت مي خورم ...
خوش دارم كوله بار هستي خود را كه از غم و درد انباشته است بر دوش بگيرم و عصا زنان به سوي صحراي عدم رهسپار شوم. خوش دارم از همه چيز و همه كس ببرم و جز خدا انيسي و همراهي نداشته باشم ...
(از کتاب نیایش ها؛ راز و نيازهاي دست نوشته شهید مصطفی چمران)

Tuesday, September 27, 2011

بهشت وانگاری ماتای

سال 2004 در اجلاس زنان رهبر محیط زیست دنیا در کنیا بودیم که خبر اعطای جایزه صلح نوبل به خانم وانگاری ماتای رسید.
وانگاری در میان جمع بود. او پس از سال ها تلاش و فداکاری برای صلح و محیط زیست به عنوان اولین زن افریقایی دریافت کننده جایزه صلح نوبل مطرح می شد و حقش هم بود. خانم ماتای با ایجاد جنبش کمربند سبز از سال 1977 ميلادي و كاشت درخت و توسعه مناطق جنگلي ضمن جلوگيري از تخريب محيط زيست، توانسته بود به بهبود شرايط اجتماعي فقرا به خصوص روستائيان كنيايي كمك شایان توجهی كند. وانگاری در مقابل اقدامات ضد محیط زیست دولت ها در کشورش ایستادگی می کرد و به طور مثال در جریان اعتراض به برج سازی در داخل یک پارک مورد اهانت و ضرب و جرح قرار گرفته بود. نهضتی که او بر پا کرد تحولات عظیمی را در افریقا به وجود آورد و فعالیت های او سبب شد برای اولین بار جایزه صلح نوبل به یک فعال زیست محیطی داده شود. بعدها در سال 2008 نیز در یکی از همین درگیری ها دچار صدمه و آسیب شد.  


خبر اعطای جایزه صلح نوبل به وانگاری، شور خاصی به فضای اجلاس بخشید. هر کسی به نحوی به او تبریک می گفت و از تلاش هایش تقدیر می کرد. من هم این تبریک را با هدیه یک بج که تصویر قله دماوند بر روی آن بود و سنجاق آن به لباسش تبریک گفتم.
البته وانگاری ماتای را از قبل می شناختم و این اولین اجلاسی نبود که با هم در آن شرکت می کردیم. او به واقع زحمات زیادی کشیده بود و شایستگی دریافت چنین جایزه ای را داشت.

دیشب که خبر درگذشتش را شنیدم اول از همه به یاد حرف هایی که در آخرین دیدارمان درباره بهشت می زد، افتادم. می گفت:  نشانه هایی که خداوند از بهشت به عنوان پاداش انسان های خوب می دهد درخت و رود و طبیعت بکر است. چگونه است که ما نمادهای بهشتی زمین را نابود می کنیم، ولی انتظار داریم به بهشت خداوندی دست یابیم؟

وانگاری ماتای پس از سال ها تلاش و فداکاری برای صلح و محیط زیست در سن 71 سالگی به سوی همان بهشتی که دوست می داشت، رفت. 71 سال برای زنی که خستگی را نمی شناخت و لحظه ای آرام نداشت سن زیادی نیست. اما گویی بهشت موعودش بیش از این طاقت انتظار نداشت. 

Sunday, September 25, 2011

آغاز سال تحصیلی؛ تدبر یا محدودیت

در سال هاي مياني دهه شصت و در دوران دفاع مقدس که براي فرزندم به دنبال مدرسه مناسب مي گشتم، يكي از اساتيد سرشناس، متدین و متخصص در تعليم و تربيت اسلامی به من توصیه کرد که پسرم را در مدارسی که معروف به مدارس اسلامي بود، نگذارم. او اعتقاد داشت که بچه ها در این مدارس به موش آزمايشگاهي تبدیل شده و معلوم هم نيست که روش های مرسوم این مراکز آموزشی به نتايج درخشان منتهي شود. از طرفي تاكيدات روايي و ديني در تعليم و تربيت از مؤلفه هاي محوري و كليدي پیوند یافته با اهداف و آرمان هاي انقلاب بود و انتقال مفاهيم اسلامي و انقلابي به نسل هاي بعدی و برقراري ارتباط فرهنگي و فكري با جوانان که به نظر می رسید در این مدارس مورد توجه قرار می گیرد - از موضوعات مهم به شمار مي رفت. در نهایت البته برخلاف نظر ایشان هر دو فرزندم به مدارس اسلامی رفتند، ولی خداوند یار بود و ارتباط با انسان های روشنفکر و خوش رفتار و بدون تعصب و تحکم در این مدارس نصیب ما شد.
این روزها و در آستانه سال تحصيلي جديد به یاد دغدغه ها و نگرانی های آن روزها و برداشت ها و تفاسیر مختلف از روند آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت در کشور، طی این سال ها افتادم. حالا 32 سال از پیروزی انقلاب می گذرد و ميزان دستيابي به اهداف و تحقق آرمان ها را می شود مورد ارزیابی قرار داد. در چه زمينه هايي رشد کردیم؟ و در چه زمینه هایی پسرفت داشتیم؟ با چه موانع و مشكلاتي مواجه شدیم؟ و چه فرصت هایی را به تهدید مبدل ساختیم؟ اصلا کجا ایستاده ایم؟ آیا فرضیه ها و تئوری های آن دوران به واقعیت گراییده است؟
پاسخ به این سوال ها با توجه به چند نسل تربيت شده در این دوران و معضلات و مشكلات اجتماعي موجود که حاصل و نتيجه شیوه های به کار گرفته شده است، جای بحث فراوان دارد. با در نظر گرفتن ناهنجاری های مختلف در جامعه از شیوع اعتیاد تا کج رفتاری ها و خشونت گرفته تا وجود افسردگی ها، دلسردی ها و بی انگیزگی ها در میان نسل جوان می بایست جسارت این را داشته باشیم که اعتراف کنیم: ما در تحقق بسیاری از اهداف موفق نبوده ایم؛ اما چرا؟ آیا هنوز زمان آن نرسیده که از اشتباهات گذشته عبرت بگیریم و از شکست هایمان بیاموزیم؟
شاید مهم ترين عنصر مغفول مانده در سياست هاي تربيتي و اجتماعي ما مسئله عزت نفس مخاطبین، آزادی و نسبت آن با انسان و نقش آفرینی او در صحنه اجتماعی باشد؛ عنصری كه اغلب به عنوان عامل متناظر و متضاد با فرهنگ اسلامي معرفي مي شود، اما هرگز هيچ عنصر یا شيوه مشخص و تجربه شده اي به عنوان جایگزین آن، براي حل معضلات فرهنگي و تربيتي معرفي نشده است.  
البته حالا دیگر به حکم جبر یا تجربه - آموخته ايم كه نمي توانيم آنچه را خودمان دوست داریم، در شخصيت و سرنوشت فرزندانمان جستجو كنيم. ولي گویی هنوز نياموخته ايم كه حق سئوال، اعتراض و عصيان جوانان را محترم بشماريم، كرامت انساني و عزت نفس آنان را در هر شرايطي عزیز بداریم و بدانيم كه آنها حق انتخاب دارند و با محدودسازي اختيار و گزينه هاي انتخاب آنان نمی توانیم به اهداف تربیتی اسلام دست یابیم.
آزادی و قدرت انتخاب - میان رشد و غی (لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی)- که ودیعه ای الهی به انسان بوده و نقطه تمایز اشرف مخلوقات با سایر موجودات است با اعمال ضوابط سختگيرانه و پرداختن به ظواهر نمی خواند. اما متاسفانه هیچ درک روشن و تجزیه و تحلیل دقیقی از این موضوع در سطوح تصمیم گیری و برنامه ریزی به چشم نمی خورد. در رسانه های دولتی به طور مداوم از گسترش حجاب در كشورهاي اسلامي مانند تركيه، مالزي و مصر گزارش و خبر منتشر مي شود و آن را به عنوان دفاع از حقانيت اصل حجاب مطرح می کنند. اما سیستم های فرهنگی ما درک و توان این تحلیل را ندارند که مهم ترين نكته در اين معادله میان انسان و حجاب در کشورهای یاد شده، نسبت زنان و دختران با آزادي و حق انتخاب است.
صرف نظر از محدودیت های فکری و فرهنگی و سیاسی این دوران باید گفت آنچه امروز در جامعه و محافل فرهنگي و آموزشي مورد بي توجهي قرار گرفته، تلاش براي ارتقا فهم و دانايي به منظور گسترش انتخاب هاي صحيح است و البته زمینه ساز ارتقا فهم و دانایی جامعه و جوانان رعایت كرامت نفس انسان ها و پرداخت بهاي انتخاب هاي ارادي و آزادانه است. مثلا نماز را که بالاترین مرتبه عبادی و پرواز روح تلقی می شود، در مدارس با عنصر اجبار همراه کرده ایم. غافل از آنکه این اجبار می تواند رکن نیت را - که از مهم ترین ارکان نماز است - مخدوش کند. همچنین به این ترتیب نمازی که باید روح و احساس فرد را تقویت کند به یک حرکت تحمیلی بدون اثر تربیتی تبدیل می شود.
تفکر و تعقل از مبانی تعلیم و تربیت است که حلم و خشوع و رشد شخصیت را در انسان ها ایجاد می کند، اما بسیاری از سیاست های اتخاذ شده در این مسیر قرار نگرفته است. این در حالیست که مصداق جدید محدودسازي و اعمال ممنوعيت ها اینک پیگیری سياست های تفكيك جنسيتي از دوران مهد كودك تا دانشگاه است و ظاهرا عده اي براساس گزارش ها، مطالعات و پژوهش هاي هرگز منتشر نشده، مدعي شده اند تفكيك جنسيتي مي تواند به تعادل رواني، فكري، تقويت باورهاي ديني، اصلاح روابط دختر و پسر در جامعه و در نهايت كاهش آسيب ها منتهي شود.
آنهايي كه بر تفكيك جنسيتي پافشاري دارند البته با نگاهي خيرخواهانه و با تمسك به فرهنگ ديني آن را دنبال می کنند، اما اينكه اين روش در دوران كنوني راه حلی منطقي و دارای آثار مثبت فرهنگي و اخلاقي است، جای سوال فراوان دارد. بی شک كسي نمي تواند اثبات كند كه مثلا آسيب هاي فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي در مدارس دخترانه و پسرانه كه سال هاست تفكيك شده، كاهش يافته يا اينكه متاثر از مسایل خانوادگی، اجتماعی و حتی سیاسی طی این سال ها افزون شده است.
كارشناسان علوم رفتاري و تربيتي هشدارهاي فراواني طي سال هاي اخير داده اند ولی هرگز گوش شنوايي در بخش هاي فرهنگي مشاهده نشد. به طور مثال كارشناسان هيچ گاه تفكيك دختران و پسران در دانشگاه را راه حل مشكلات اجتماعي كنوني ندانسته بلكه آنها - مانند نامه دلسوزانه دكتر گلزاري يا مقاله مشفقانه آقاي محمدرضا زائري در خصوص حجاب - ريشه مشكل را در پايمال شدن حرمت و عزت نفس جوانان در محافل خانوادگي، ‌اجتماعي و عمومي مي دانند.  
انسان را خداوند آزاد و مختار خلق كرده و این صفت در دوران جوانی ظهور و بروز بیشتری دارد. به همین دلیل در مقابل جوان و فطرت آزادی خواه او باید احترام، صبوري و درك متقابل را مد نظر داشت و با آموزش و آگاهي او را از بحران هاي دوران جوانی عبور داد. در این صورت سعي و خطا که ویژگی این دوران است به تدریج جای خود را به انتخاب هاي منطقي و متعادل می دهد.
هيجانات و احساسات جوانی فرآيند طولاني و سختی است كه با محبت مربيان و صحت شخصیت كساني كه به عنوان الگوهاي رفتاري آنها در عرصه های هنري، ورزشي و سياسي هستند مطرح می شوند، در مسیر درست قرار می گیرد. در واقع جوانان، رفتار - و نه كلام و شعار و وعده - ‌مدعيان را ملاك قرار مي دهند. آنها وقتي میان رفتار و شعار تفاوت می بینید دچار چالش هاي فكري و اعتقادي مي شوند. چالش هایی كه امروز نسل جوان ما گرفتار آنست.
به سخن ديگر امروز رفتار والدين،‌ معلم، ‌قهرمان ورزشي و سياستمدار منصب دار ملاك است و ‌نه وعده هاي پر و پيمان و كلام جذاب. نسل جوان ما نسلی متفکر و آگاه است که تفاوت ها را می بیند و رفتارها را رصد می کند.
در هر جامعه ای بخشي از مشكلات تعليم و تربيت به وضع عمومي جامعه و رسانه ها بر مي گردد. اگر فرار از قانون، ‌سوء استفاده مالي از موقعيت، اتهام و افترا بدون هيچ گونه رسيدگي و پيگرد قانوني، شيوه قدرت مداران جامعه باشد، چگونه مي توان از ديگران انتظار بهتري داشت.
مصداق دیگر در این روزگار، محدودیت ها و فضای ممانعتی درون دانشگاههاست که امکان هرگونه اظهار نظر منتقدانه را از دانشجو و استاد سلب کرده و فعالیت متشکل و گروهی را نیز ناممکن می سازد. امروز تهدیدها و فرصت ها در عرصه آموزش و پرورش، دانشگاهها و حتی حوزه های علمیه با گذشته تغییرات بسیاری کرده است و نمی توان مانع پیشرفت تکنولوژی در این ابعاد بود. اگر طلبه ای نیمه شب هم از اینترنت استفاده کند، در حالی که توام با تعقل و تفکر باشد اشکالی نیست.
سرمايه انساني مهم ترين پشتوانه توسعه پايدار است. شاخصه اين سرمايه جمعيت جوان،‌ پرتوان و پرشوري است كه با اعمال محدوديت، تفكيك، ‌ايجاد فضای امنيتي در محيط هاي آموزشي و علمي نمي توان او را براي آينده سازی آماده کرد. آزادي و حق انتخاب در محيط هاي علمي و آموزشي، كاهش محدوديت ها و موانع و استفاده از فناوري هاي نوين،‌ تاكيد بر مهارت هاي زندگي و توانمندسازي آموزگاران و ارائه الگوهاي سالم،‌ شرافتمند و با عزت، تنها راه حفظ و رشد جوانان، این سرمايه حقیقی ملت است. 
* منتشر شده در روزنامه شرق/ سوم مهر 

Thursday, September 22, 2011

گفت‌وگوي تمدن‌ها؛ يك دهه بعد

21 سپتامبر 1998 رییس جمهور وقت ایران، سید محمد خاتمی طی سخنانی در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل پیشنهاد گفت و گوی تمدن ها را مطرح کرد. این پیشنهاد به صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل و تعیین سال 2001 به عنوان «سال گفت و گوی تمدن ها» منجر شد. به موازات این روند البته دنیا شاهد وقایعی چون 11 سپتامبر 2001 در منهتن نیویورک و حمله به اصطلاح پیشگیرانه به افغانستان و عراق بود.

به خاطر دارم در اجلاس جهانی تغییرات آب و هوا که مدتی پس از اشغال افغانستان تشکیل شد، نمایندگان بسیاری کشورها از جمله اروپایی ها که پیش از آن از سیاست های آمریکا و ناتو حمایت می کردند، تغییر موضع داده بودند و البته به ویژه در مقابل سیاست ضد محیط زیست بوش در خصوص اجرای پروتکل کیوتو به دنبال ایده ای برای تقویت چند جانبه گرایی بودند. در این فضا ایده آقای خاتمی بیش از پیش مورد تاکید قرار می گرفت.
در واقع اصل چند جانبه گرایی برای مقابله با زورگویی بعضی دولت ها تا مدت ها در مجامع جهانی مد نظر بود. در این روند، ایده گفت و گوی تمدن ها در مقابل سیاست های نومحافظه کاران که خطرات یک جانبه گرایی را آشکار می ساخت، قرار گرفته و اهمیت آن را بیشتر جلوه گر می کرد.
جهان اسلام و به خصوص کشورهای منطقه خاورمیانه در آن سال ها متهم ردیف اول حادثه حمله به برج های دو قلو بودند دولت جنگ طلب جرج بوش نیز به دنبال بهانه برای گسترش حملات علیه جهان اسلام، بر این اتهامات دامن می زد. آمریکا مترصد فرصتی بود تا بتواند در آشفته بازار حمله به افغانستان و سپس عراق، سری هم به ایران بزند و این واقعیتی است که اکثر تحلیل گران بین المللی برای آن ادله فراوان داشتند. اما سپر دفاعی گفت و گوی تمدن ها و بهبود روابط و جایگاه بین المللی ایران شرایطی را ایجاد کرد که هیچ کشوری حاضر به همراهی با آمریکا برای اقدام علیه ایران نشد. به ویژه که روند افزایش سرمایه گذاری های خارجی در ایران سبب می شد سرمایه گذاران خواهان آرامش و امنیت برای حفاظت از سرمایه های خود باشند و این گونه بود که ایران توانست از آن دوران پر مخاطره با هوشمندی و درایت و حفظ منافع ملی عبور کند. بنابراین ضمن حفظ مصلحت و عزت، زمینه برای پیشرفت در عرصه های فنی، علمی، صنعتی و حتی دفاعی کشور فراهم شد.
از سوی دیگر، موضوع گفت و گوی تمدن ها در حالی مطرح شد که نظریه پردازانی مانند ساموئل هانتینگتون مسئله برخورد تمدن ها را مطرح کرده و در سطوح سیاسی جهان نیز نومحافظه کاران تئوری های تقابل ادیان را دنبال می کردند. امثال جرج بوش از یک سو و طالبان از سوی دیگر خشونت، تروریسم و جنگ را به صورت پنهان و آشکار مد نظر داشتند.
در چنین فضایی، ایده گفت و گوی تمدن ها نه تنها ملجاء فکری دوستداران صلح، امنیت و عدالت شد، بلکه در مجامع جهانی فرصت مناسبی را برای تقویت چند جانبه گرایی پدید آورد. اینک در مقابل تفسیر خشن، بی روح و افراطی طالبان یک تفسیر خردورزانه، عقل گرایانه و بر محور محبت تبیین و ارایه می شد. به طوری که گفت و گوی تمدن ها علاوه بر اینکه در عرصه های سیاسی  باعث سربلندی ایران شد، در موضوعات خاص مانند گفت و گوی میان ادیان، گفت و گوی تمدن ها و زنان و موضوعاتی مانند محیط زیست نیز مد نظر قرار گرفت. در واقع تخصصی شدن موضوع به تعمیم و گسترش این تفکر یاری رساند و باعث شد مراکز و موسسات و پایگاههای مختلف از زوایای گوناگون به این موضوع پرداخته و برای بسط و تشریح آن، برنامه های ریزی های بلند مدت داشته باشند. به عنوان مثال در زمینه محیط زیست، یونپ یا برنامه محیط زیست سازمان ملل با پیشنهاد ایران به برگزاری یک اجلاس وزرا، دو اجلاس بین المللی و تدوین کتاب هایی به این مناسبت اقدام کرد.
گفت و گوی تمدن ها در مجموع ترویج تفکری برای مفاهمه فراگیر، درک مشترک، همدلی، صلح و دوستی از طرف نماینده یک انقلاب و جمهوری اسلامی بود و در تغییر فضای جهانی و مقابله با افراطی گری و تحجری که به نام اسلام رخ می نمود، بسیار موثر واقع شد. اما متاسفانه در بسیاری موارد طرفداران جنگ و سلطه و سردمداران سلاح و نفت غلبه کردند و نگذاشتند مصلحین و هواداران گفت و گو و خردورزی مانع جنگ های افغانستان و عراق و تعرض به مردم فلسطین شوند.
اینک اما با تحولات اخیر در سطح منطقه و ایستادگی و پایداری مردمی در مقابل خودکامگان، به نظر می رسد برقراری گفت و گوی داخلی در بسیاری از کشورهای رها شده از بند دیکتاتوری تنها راه حل پیش رو برای ساختن آینده ای روشن و پایدار باشد که این خود بیانگر لزوم استمرار روند گفت و گو در کشورهای جهان را مشخص می کند.
با همه استقبال جهانی در آن سال ها از گفت وگوی تمدن ها، منتقدان می گویند تحقق گفت و گوی ملی و میان تمدنی در سطح داخلی ناکافی بود و موفقیت چندانی نداشت. بسیاری معتقدند ایران برای اینکه بتواند همواره تمدن ساز باشد باید گفتمان درونی میان طیف های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را برای تقویت انسجام و پیوستگی برقرار کند. تنوع قومی، فرهنگی، دینی و سیاسی جامعه ما اقتضا می کند به دنبال راه حل های جمعی و مورد پذیرش همگی از طریق ایجاد زمینه های گفت و گو، تبادل نظر و تفکر به منظور حل معضلات، خروج از بحران ها و جلوگیری از انحرافات باشیم. بی شک در تک صدایی و تحمیل یک تفکر بر کلیت جامعه ایرانی راه به جایی نمی بریم.  
اکنون در فضای سیاسی سنگین و غبارآلودی که موجب نگرانی همه دلسوزان ایران است، بازگشت به گفت و گوی تمدن ها در قالب گفت و گویی ملی با حضور سیاست مداران همه جناح ها، هنرمندان، فرهنگیان، کارگران، کشاورزان، نظامیان، صنعتگران، دانشگاهیان و روحانیون ضرورتی غیر قابل انکاراست و سالگرد ارایه ایده گفت و گوی تمدن ها به جهان، بهانه ای برای آغاز آن. امید می رود این گفتمانی میان تمدنی برای آینده ایران باشد.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد 31 شهریور 1390


Saturday, September 17, 2011

انفاق؛ از خیر تا عفو

از گسست ها و شکاف ها بارها گفته ایم؛ شکاف های اجتماعی، شکاف های طبقاتی و اقتصادی و شکاف های فکری و فرهنگی. حتی درباره شکاف نسلی گفتیم و اینکه آیا این ها شکاف ها به گسست و فاصله جدی منتهی شده و رابطه ها را قطع کرده است یا هنوز قابلیت اتصال و بازگشت به انسجام اجتماعی باقیست؟
از طرفی موضوع انفاق در فرهنگ ما جایگاه خود را دارد و کم و بیش از آن صحبت می شود. اما جالب است که «نفق» یعنی ریشه کلمه انفاق در اصل به مفهوم شکاف است و نفاق که شکافی بین ظاهر و باطن تعریف می شود وقتی به صورت انفاق به میان می آید مفهوم عکس یافته و به معنی پر کردن شکاف به کار می رود. کسی که انفاق می کند شکافی طبقاتی یا اقتصادی را پر می کند؛ همان مفهوم رایج پر کردن فاصله ها میان فقیر و غنی.
در واقع از شیوه های مهم برطرف کردن شکاف ها و فاصله ها، انفاق است که قرآن کریم بر آن تاکید بسیاری دارد. مانند اینکه در آیه 215 سوره بقره می خوانیم: يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ/ از تو سؤال مي‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: هر خير و نيكي كه انفاق مي‏كنيد، بايد براي پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد و هر كار خيري كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است.
البته اغلب مترجمین قرآن کریم کلمه «خیر» در این آیه را به «مال و دارایی» ترجمه کرده اند. در حالی که کار خیر پر کردن هر شکاف و گسستی اعم از نسلی، خانوادگی و اقتصادی است. می فرماید «خیر» را انفاق کنید. اگر چه انفاق مادی کار مهمی است و این آیه بر آن هم اشاره دارد، اما وسعت معنی «خیر» بسیار بیش از اقدامات مادی به نظر می رسد. این «خیر» می تواند احترام، محبت، مشاوره، آموزش، توانمند سازی و ... باشد.
چند آیه بعد تر در آیه 219 می خوانیم: ... وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ / و از تو مى‏پرسند چه چيزى ببخشند، بگو «عفو»، بدين‏سان خداوند آيات خود را برايتان روشن مى‏سازد، باشد كه انديشه كنيد.
«عفو» را مترجمین قرآن کریم متفاوت معنا کرده اند. در بیشتر ترجمه ها عفو به «مازاد نیازمندی» ترجمه شده است. اما در ترجمه آقای علی اکبر طاهری قزوینی به «میانه روی» برگردان شده و در توضیح آن نیز آمده که در مورد معنی و مفهوم کلمه عفو دراین آیه به آیات 67 سوره فرقان، و 29 سوره اسراء توجه شود. در این دو آیه بر به  کارگیری «اعتدال» تاکید شده است.
صرف نظر از ترجمه ها، کلمه عفو برای ما معنی روشنی دارد: بخشش. همان عنصر گمشده ای که نبودش امروزه زخمی کاری بر پیکره جامعه ایجاد کرده است. ما زخم دیده و شلاق خورده ایم. از اعتدال و میانه روی خبری نیست. قدرت نمایی است و این هست و جز این نیست.
در این وانفسا اگر چه بعضی ها سعی می کنند با اقدامات صوری، ظاهری، تبلیغاتی، موج سواری، دروغ و جعل حقیقت اذهان را مشغول کنند ولی واقعیت این است که شالوده انسجام اجتماعی جامعه را خیر و عفو حفظ  می کند، نه جبر، تحکم، فشار و محدودیت.
... و «خیر» و «عفو» از لوازم صلح و دوستی اند، نه از لوازم خشونت و سلطه. 

Sunday, September 11, 2011

فرازهای یک گفت و گو با اعتماد

چندی پیش مصاحبه ای با روزنامه اعتماد داشتم که امروز منتشر شد و بازتابش در رسانه های مختلف اعم از چپ و راست به ویژه در سایت ها قابل توجه بود. فکر کردم در اینجا اگر فرازهای مهم آن را بیاورم بد نباشد:



شوراي اول به اين نهاد سياسي نگاه كرد كه البته ممكن است ضروريات آن زمان ايجاب كرده باشد. در شوراي دوم هم غلبه ديدگاه سياسي اتفاق افتاد و در بسياري از موارد سياسي عمل شد و متاسفانه در هر دو دوره نگاه سياسي باعث شد بسياري از موارد مهم شهري ناديده گرفته شود و معضلات شهري تشديد شود. الان در شوراي سوم به دليل اينكه مجموع شورا به لحاظ سياسي يكدست نيست و تركيبي است از گرايش‌ها و سلايق مختلف، بيشتر تمايلات به سمت اعتدال و نگاه كارشناسي است.

اصلاح‌طلبان از ابتدا كه در انتخابات شوراي شهر شركت داشتند روي اين موضوع تاكيد داشتند كه حضور ما در شوراي شهر در ابتدا يك حضور كارشناسي است. يعني براي منافع مردم و در جهت تحقق يكسري اهداف و شاخص‌هاي بهبود كيفيت زندگي براي شهر تهران. نگاه كارشناسي را مقدم بر نگاه سياسي مي‌دانستيم. فكر مي‌كنم در اصل هم ماهيت شوراي شهر و تفاوتش با كار مجلس شوراي اسلامي يا حتي كار حزبي در اين است كه در شورا يكسري فعاليت‌هاي كارشناسي در حوزه مديريت شهري وجود دارد كه همه اينها لزوما سياسي نبوده يا متاثر از فضاي سياسي نيست. بيشتر مباحث پژوهشي و كارشناسي است. اصول مديريت در حوزه شهري تاكيد دارد كه بايد در نهادي مثل شوراي شهر براساس ضروريات جامعه تصميم گرفت و در اين جهت نيازي نيست ما در همه موارد كاركرد حزبي و سياسي داشته باشيم

بعد از انتخابات سال 88 امكان فعاليت بيشتر و حتي ابراز نظر براي اصلاح‌طلبان محدود شد. در حال حاضر كمي فضا بازتر شده كه آن‌هم به نظر من تابع شرايط پيش رو و انتخاباتي است كه قرار است برگزار شود. ما البته در لابه لاي همين شرايط اين نگاه را داشتيم كه بايد مواضع اصلاح‌طلبانه خودمان را در قالب‌هاي متنوع ديگري يا بهتر بگويم خلاقانه منعكس كنيم تا مردمي كه احساس مي‌كنيم در شهر تهران نماينده آنها هستيم فكر نكنند كه ما اعتقادات و ديدگاه‌هاي خودمان را به دليل مشكلات و فشارها كنار گذاشته‌ايم. 

 اصلاح‌طلبي برخي از اين صفاتي كه گفتيد مانند مدارا و شرافت را همراه خود به صورت ذاتي دارد. يعني ذات اصلاح‌طلبي با اعتدال، نگاه علمي و كارشناسي توام با روحيه نقادي و خواست مصلحانه همراه است. اصلاح‌طلبان در هيچ دوراني، چه دوره‌يي كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را در دست داشتند، چه دوره‌يي كه بر دولت مسلط بودند و چه اكنون كه در اكثر نهادها اقليت هستند، هيچگاه از موقعيت و جايگاه خود سوءاستفاده نكرده و نمي‌خواستند به هر قيمت در قدرت باقي بمانند. بويژه الان كه جلوه‌هايي از صورت و شكل عمل سياسي اصولگرايان نسبت به قبل در آينه مسائل روز مشخص شده، اين موضوع بيشتر قابل تشخيص است.

 اگر بخواهيم منصفانه نگاه كنيم گرايش اصلاح‌طلبان به اخلاق در سياست بسيار بيشتر از طرف مقابل بوده است. بنابراين شايد بتوان گفت اصلاح‌طلبان از نظر پايبندي به اصولي كه خود مدعي آن هستند خيلي بيشتر مقيد هستند. براي همين هم هست كه اصلاح‌طلبان خيلي براي ارايه ادعاهاي بزرگ و سخت تمايل ندارند. بويژه آنجايي كه پاي اعتقادات مردم به ميان مي‌آيد چون همانطور كه همه مي‌دانيم پايبند بودن به اعتقادات در حرف بسيار آسان است و خيلي‌ها مدعي اصول مذهبي و اعتقادي هستند اما اگر گروهي در قدرت بود و در عين اينكه امكان حذف طرف مقابل را داشت، اين كار را نكرد آن وقت است كه مي‌تواند مدعي اصول بوده و ادعاي اعتقادي مطرح كند 

ما به هيچ عنوان در بررسي عملكرد آقاي قاليباف وارد موضع سياسي نشديم و نگفتيم چون ايشان از جناح ما نيست بايد تضعيفش كنيم. بنابراين آنچه را مصلحت شهر و شهروندان مي‌دانستيم بدون ملاحظه ابراز كرديم. به هر حال اصلاح‌طلبان شورا يك تجربه و پشتوانه ملي داشته‌اند و گمان مي‌كنم اين به بار و ارزش نظريات اين اعضا اضافه كرده است. گمان مي‌كنم آقاي قاليباف هم در معادلات و عملكرد خود اين موضوع را پذيرفته و بر مبناي آن عمل كرده است.

البته هميشه مشكل ما بوده كه در آستانه انتخابات احزاب موسمي و انتخاباتي به وجود مي‌آيد و يكسري شعارهاي خيلي زيبا هم مي‌دهند و بعد يك دفعه محو مي‌شوند. يا اسم عوض مي‌كنند يا تابلوهايشان را تغيير مي‌دهند. بعد كسي كه راي داده پيش خودش مي‌گويد پاسخگوي راي من كيست؟ خواسته‌هاي خودم را بايد از چه كسي پيگيري كنم؟ اما درباره اصلاح‌طلبان داستان جور ديگري است. اين طيف سياسي براي حضور در انتخابات از اساس ملاحظاتي دارند كه در حال حاضر باعث مي‌شود به موضوع انتخابات نپردازند.

در شرايطي كه فقدان احزاب قوي و تاثيرگذار در جامعه بشدت حس مي‌شود و احزاب تاثيرگذاري هم كه وجود داشت از فعاليت منع شده‌اند يا اعضاي آنها در زندان هستند و همچنين در شرايطي كه متاسفانه مقام‌هاي ارشد دولت درباره احزاب اعلام مي‌كنند كه عمل حزبي را قبول ندارند و قوانين موجود در اين زمينه ديده نمي‌شود چندان نمي‌توان در اين باره بحث تاثيرگذاري داشت. ولي بسياري از افراد در طيف اصولگرا به اين نتيجه رسيده‌اند كه در آستانه انتخابات احزاب خلق‌الساعه به وجود آورده و بعد از انتخابات يا آنها را منحل كرده يا در دور بعد اسم آن را عوض كنند. 

همان موقع كارشناسان و متخصصان اقتصادي به رييس‌جمهور نامه ننوشتند كه اين سياست‌ها با اين روندي كه در پيش گرفته شده اشتباه است و به نتيجه نخواهد رسيد. حالا به نقطه‌يي رسيديم كه اين مشكلات توسط مردم هم لمس مي‌شود و مردم دريافتند كه بسياري از آن وعده‌ها عملي نشده است. سوال اينجاست كه همان گروه‌ها و احزابي كه از اين سياست‌ها حمايت مي‌كردند الان كجا هستند؟ مردم الان بايد از چه كسي سوال كنند؟ اين به نظرم خيلي مهم است كه احزاب تابلودار و نشان‌دار در انتخابات فعال باشند چراكه بعد از اعلام برنامه‌ها و راي گرفتن از مردم هم بايد امكان پاسخگويي وجود داشته باشد.

هنوز سياست اصلاح‌طلبان يا گروه‌هاي منتسب به آنها (در مورد شرکت در انتخابات) مشخص نيست. هنوز به تصميم قطعي نرسيده‌اند. آنچه مشخص است شرايط و الزاماتي است كه آقاي خاتمي مطرح كرده است. به نظر من حتي شرايط هم نيست، يك سري الزامات است. بنابراين آنچه ايشان اعلام كرده‌اند قطعي‌ترين موضع انتخاباتي طيف اصلاح‌طلبان است. غير از آن ما هنوز موضع قطعي نداريم كه بعدش بخواهيم روي موضوع ائتلاف با يك يا چند جريان مثلا آقاي قاليباف تاكيد كنيم. اما اينكه بين ما و طيف آقاي قاليباف مشتركاتي وجود دارد قابل انكار نيست. حتي در نگاه خوشبينانه با كل جريان اصولگرا هم مشتركاتي وجود دارد. اتفاقا اگر در بسياري از موارد روي اشتراكاتمان تاكيد مي‌كرديم منافع ملي بيشتر تامين مي‌شد و اگر اصولگرايان روي برخي نگاه‌هاي انحصارگرايانه تاكيد بيش از اندازه نمي‌كردند بسياري از مشكلات كنوني پيش نمي‌آمد. اينكه تصور كردند مي‌توانند يك تنه مسائل و مشكلات كشور را حل كنند در برنامه‌ريزي‌هاي آنها درست نبود و بخشي از مشكلات كنوني مربوط به همين طرز تلقي است.

طيفي از اصولگرايان الان به اين نتيجه رسيده‌اند كه حضور اصلاح‌طلبان فضاي نقد و طرح بسياري از مشكلات را باز خواهد كرد. آنها را دچار چالش‌هايي خواهد كرد و آنها را وادار مي‌كند كه رقابت‌هاي درونيشان كمتر شود. طيف ديگري از اصولگرايان هست كه در حرف اعلام مي‌كنند كه مايلند اصلاح‌طلبان در انتخابات حضور پيدا كنند. دليلشان هم اين است كه اگر اصلاح‌طلبان حاضر باشند رقابت افزايش پيدا خواهد كرد و درصد مشاركت افزايش خواهد يافت اما به نظر مي‌رسد كه تنها قصد دارند در يك مقطع افزايش مشاركت داشته باشند. مشاركت حداكثري خواست همه جناح‌ها و طيف‌هاست. بالاخره اين يكي از مباني مردمسالاري است و پايه‌هاي دموكراسي را تقويت مي‌كند. اما آيا اين افراد در مديريت بعدي مجلس و دولت هم اين مشاركت حداكثري را قبول دارند يا فقط مي‌خواهند تنور انتخابات داغ‌تر شود؟ به نظر مي‌رسد تمام اصولگرايان در اين نقطه متوقف مي‌شوند.

با وجود اينكه اصولگرايان متوجه شده‌اند توانايي يك تنه اداره كردن كشور را ندارند و نتوانسته‌اند از ظرفيت علمي و كارشناسي نخبگان استفاده كنند و اكثريت نسل جوان و تحصيلكرده را نسبت به برنامه‌هاي خود اقناع كنند، باز هم بر رويه خود پافشاري مي‌كنند. الان بحث اصلاح‌طلبي نيست، بحث پشتوانه‌ها و توانمندي‌هايي است كه اصلاح‌طلبان با خودشان وارد مديريت كشور مي‌كنند. اين را اصولگرايان مي‌دانند اما متاسفانه لذت مديريت يكپارچه مانع از آن مي‌شود كه به اين واقعيت اقرار كنند. ترسشان هم از اين است كه مبادا دو صندلي بيشتر را به رقيب واگذار كنند. اين نشان مي‌دهد كه انحصارطلبي همچنان ادامه دارد.

گمان مي‌كنم در همين بحث جريان انحرافي بيش از اينكه مساله عميق و ريشه‌دار باشد مساله‌يي صوري است. يكي از نشانه‌هاي صوري بودن اختلافات ميان اصولگرايان اين است كه همين انتقاداتي كه الان مطرح مي‌شود پيش از اين اصلاح‌طلبان مطرح كرده بودند و براي آن هزينه‌هاي سنگيني هم دادند. حتي برخي از اصلاح‌طلبان هنوز در محدوديت يا زندان هستند، به خاطر طرح موضوعاتي كه خيلي راحت امروز از زبان منتقدان داخلي اصولگرا مطرح مي‌شود. خيلي از انتقادات از قضا بسيار اساسي و كلان هم هست و اصلا كوچك نيست. مثلا بحث تخلفات دولت كه مركز پژوهش‌هاي مجلس يا سازمان بازرسي كل كشور اعلام كرده‌اند از همين نوع است. نفي و منحل كردن شوراها، استفاده از افراد فاقد تخصص و صلاحيت در پست‌هاي حساس، بي‌تفاوتي نسبت به تجربه مديران باسابقه و مواردي از اين دست در انتقادات اصولگرايان هم به چشم مي‌خورد. اين هم گمان مي‌كنم به خاطر شور شدن بيش از حدش است كه بعضي از آشپزها هم صداشان درآمده است. اما نگاه قبيله گرايي در اين طيف مانع مي‌شود كه پيگيري‌هاي لازم در زمينه تخلفات انجام شود. 

برخي مسائل را به گردن جريان انحرافي مي‌اندازند و بعد جريان انحرافي هم سر جاي خودش هست و كار خودش را هم مي‌كند قرار هم هست در انتخابات آتي وارد شود و بحث خاصي هم وجود ندارد. مثلا مي‌بينيم كه چه جنجالي بر سر انتشار يك مجله به راه مي‌افتد اما بعد از مدتي همه سر و صداها مي‌خوابد و برخوردي هم با آن نشريه نمي‌شود. اين است كه در حال حاضر در اذهان عمومي اين سوال مطرح شده كه واقعا در اين مورد جريان چيست؟ آيا قرار است از قبيله ما هر تخلفي سر زد اغماض كنيم ولي اگر در مقياس بسيار كوچك‌تر تخلفي از رقيب اتفاق بيفتد بايد با آن شخص با اشد مجازات با سختگيرانه‌ترين شرايط و بدون كوچك‌ترين اغماض برخورد شود؟ بعد هم مي‌آييم و از عدالت حرف مي‌زنيم و مدعي تحقق آرمان‌ها و اهداف متعالي داريم. الان فضاي عمومي طوري است كه مردم خودشان به وضوح مسائل را متوجه مي‌شوند و توجيه مردم درباره چنين مسائلي كه در حال رخ دادن است بسيار مشكل است. به نظر مي‌رسد اينجا ما مسووليت سنگيني داريم. نمي‌توانيم براحتي از اين بگذريم چون در اينجا آرمان‌هاي مقدس انقلاب اسلامي، شهداي عزيز و بالاتر از آن اصل باورهاي ديني مردم است كه نبايد خدشه‌دار شود.

این هم لینک گفت و گو




Saturday, September 3, 2011

با فعالان مدنی و دوستداران دریاچه ارومیه برخورد نکنید


ابتكار در گفت‌وگوي اختصاصي با ايلنا:

با فعالان مدني و دوستداران درياچه اروميه برخورد نكنيد

معترضان به خشك شدن درياچه اروميه، فعالان مدني‌ و دلسوز محيط زيستند و اگر هشداري مي‌دهند بايد از آنها استقبال و براي پيشبرد برنامه‌ها بهره گرفته شود.

ایلنا: رئيس سازمان محيط زيست در دولت اصلاحات با ابراز تاسف از برخورد با فعالان زيست محيطي كه دلسوز درياچه اروميه هستند، تاكيد كرد: «اين‌ها فعالان مدني‌ و دلسوز محيط زيست هستند و اگر هشداري مي‌دهند بايد استقبال كنيم و از آن براي پيشبرد برنامه‌ها بهره بگيريم.»

"معصومه ابتكار" در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا در مورد وضعيت درياچه اروميه گفت: «درياچه اروميه بدون شك منشا خير و بركت براي خطه آذربايجان است و آثار و ثمرات بسياري مانند لطافت هوا و حاصل خيزي شمال غرب كشور را به دنبال داشته است.»
او افزود: «البته اين خشك شدن تنها به درياچه اروميه منحصر نشده و اكثر تالاب‌هاي ما را نيز شامل مي‌شود و مي‌توان گفت اين پديده در كشور به صورت فراگير درآمده است.»

پديده خشك شدن درياچه اروميه سال‌ها پيش استارت خورده بود
رئيس كميته محيط زيست شوراي اسلامي شهر تهران ادامه داد: «ما از سال 78 و 79 متوجه پديده خشك شدن درياچه اروميه شده بوديم و مشخص شده بود كه به علت بروز خشكسالي و كاهش بارش‌ و ميزان رواناب، آب درياچه هر ساله كاهش چشمگيري نشان داده و وضعيت آن به سمت بحراني شدن مي‌رود.»
به گفته رئيس اسبق سازمان حفاظت محيط زيست، برخلاف آنچه امروز گفته مي‌شود كه در سال‌هاي پيش هيچ مطالعه‌اي روي وضعيت درياچه اروميه انجام نشده است، در سال‌هاي 78 و 79 مطالعات تفصيلي روي درياچه اروميه انجام و يك برنامه بين استاني و بين بخشي براي مديريت وضعيت درياچه اروميه تدوين شد.
ابتكار تصريح كرد: «مطالعات سازمان محيط زيست در طي تهيه برنامه جامع درياچه نشان داد كه امكان خشك شدن درياچه اروميه وجود دارد و پيرو آن نامه نگاري‌هايي از سوي من به عنوان رئيس سازمان محيط زيست در همان‌ سال‌ها انجام شد.»
او ادامه داد: «اين نامه‌نگاري‌ها كه به نهادهاي مختلف از جمله رياست جمهوري نوشته شده بود منجر به دستورات جدي، رئيس جمهوري وقت شد كه از جمله آن مي‌توان تامين حق‌آبه به درياچه توسط سدها و همچنين توجه به ارزيابي‌هاي زيست محيطي در سد سازي‌ها را نام برد.»
ابتكار تاكيد كرد: «آن زمان وزارت نيرو عنوان مي‌كرد كه ما حق آبه‌هاي درياچه را از سدها رها سازي مي‌كنيم اما به علت وجود پمپ‌هاي غير مجازكشاورزي اين آب برداشت مي‌شود.»

در انتظار توفان نمك باشيم
رئيس اسبق سازمان حفاظت محيط زيست تصريح كرد: «در كنار اين مطالعات، يك مشاور بين المللي به نام "پروفسور موزر" هم در كنار مشاوران و استادان دانشگاهي داخلي داشتيم كه وي نيز در آن زمان به صراحت اعلام كرد" اگر درياچه اروميه خشك شود كل كشاورزي پر ثمر استان‌هاي آذربايجان، شرقي ، غربي و حتي اردبيل آسيب خواهد ديد".»
او افزود: «بنابراظهارات موزر، با خشك شدن درياچه اروميه اوضاع به سمت بياباني شدن پيش خواهد رفت علاوه بر اينكه توفان نمك شهرهاي اطراف درياچه را نابود مي‌كند.»

مخالفت‌هاي بي ثمر در مورد ميانگذر شهيد كلانتري
ابتكار در مورد درياچه اروميه و ميانگذر شهيد كلانتري كه گفته مي‌شود يكي از عوامل خشك شدن درياچه است نيز توضيح داد: «سازمان محيط زيست در زمان تصدي من از ابتدا نيز با ساخت آن مخالف بود اما فشارهاي بسيار زيادي از سوي نمايندگان مجلس استان‌هاي آذربايجان غربي و شرقي روي محيط زيست و دولت براي ساخت اين جاده وجود داشت.»
ابتكار تصريح كرد: «با افتخار مي‌گويم كه دليل تاخير در ساخت اين ميانگذر سازمان محيط زيست بود و ما با شدت و با دلايل محكم و كارشناسي مي‌گفتيم كه اين كار غلط است.»
او تصريح كرد: «شرط اصلي ما براي ساخت ميانگذر اين بود كه آب بايد در مسير پايه‌ها در جريان باشد و بي حركت و راكد نماند چون در اين صورت درپايه‌هاي اين ميانگذر رسوب گذاري انجام مي‌شود.»
او تاكيد كرد: «تا زماني كه من رئيس سازمان محيط زيست بودم هيچ گاه مطالعات ارزيابي زيست محيطي پل شهيد كلانتري را تاييد نكردم و پس از من بود كه ساخت آن حادث شد.»
رئيس كميته محيط زيست شوراي اسلامي شهر تهران ادامه داد: «پس از سال 84 تمامي اين اقدامات به دست فراموشي سپرده شد حتي در قانون برنامه چهارم توسعه، به دليل اينكه مي‌دانستيم پارك ملي اروميه جز مناطق بحراني است اسم آن را آورديم اما دريغ از اينكه اين اقدامات پيگيري شود.» 

گذشت زمان بحران را تشديد مي‌كند
او تصريح كرد: «نمي‌دانم در اين ميان مقصر كيست، دولت كه برنامه‌ها را انجام نداد يا مجلس كه پيگيري و نظارت نكرد، در هر حال زمان گذشت و اين گذشت زمان بحران را تشديد كرد و اكنون ما به نقطه اوج بحران رسيده‌ايم.»
ابتكار تصريح كرد: «هم اكنون بايد به راه حل‌هاي عاجل بيانديشيم، تا درياچه خشك نشود و حق آبه به درياچه برسد كه بخشي از آن يقينا در دست وزارت نيرو است بخشي نيز در اختيار وزارت جهاد كشاورزي تا راندمان آبي كشاورزي منطقه را كنترل كند و بخشي از حق آبه درياچه اروميه را تامين كنند.»
او تاكيد كرد: «راه حل هر چه كه باشد انتقال آب حوضه به حوضه، مديريت آب، افزايش راندمان آب، بايد اتفاق بيفتد تا درياچه از اين وضعيت اسف بار نجات يابد.»
ابتكار افزود: «بايد يك مديريت بين بخشي بين استان‌هاي ما كه در درياچه اروميه سهيم هستند به وجود بيايد.»
او تصريح كرد: «خشكسالي يك واقعيت است و بخشي از تقويم ساليانه ماست و ما بايد اين شرايط را مديريت كنيم، بايد شرايط را از قبل پيش بيني و مديريت كنيم،‌ تا تالاب‌هايمان به اين وضع اسف بار دچار نشود.» 

اثرات زيست محيطي سد سازي‌ ارزيابي نمي‌شود
اين عضو شوراي شهر تهران تصريح كرد: «اثرات زيست محيطي سد سازي‌ها حتما بايد مورد ارزيابي قرار بگيرد چرا بايد سدي مانند گتوند عليا در خوزستان با اين همه هزينه ساخته شود و شور شدن آب كارون را در پي داشته باشد اينها نشان مي‌دهد يا اصلا مطالعه‌اي صورت نمي‌گيرد يا ضعيف است يا مطالعات دور زده مي‌شود.»
به گفته وي خيلي از اين طرح‌ها با دستور از بالا دور زده مي‌شود و به جاي توجه به اين مطالعات زيست محيطي به بهانه بهره‌برداري زودتر، خيلي از مطالعات انجام نمي‌شود و مشكلات خود را نشان مي‌دهد.
او تصريح كرد: «مسير توسعه كشور بايد همگام و سازگار با محيط زيست باشد و اين بحث بسيار جدي است، اين هشدارها نه سياسي است و نه از موضع دولت پيش، بلكه صرفا از موضع كسي است كه تجربه مختصري در زمينه محيط زيست دارد و دلش براي طبيعت ايران مي‌سوزد.»
ابتكار تاكيد كرد: «روزي كه شورایعالی حفاظت محيط زيست را منحل كردند من هشدار دادم كه اين يك خطر جدي است و محيط زيست كشور در معرض خطر و بحران است چون اين شورا مي‌توانست از موضع رئيس دولت خيلي از مسايل را از لحاظ زيست محيطي حل كند ولي اين اتفاق نيافتد و ما مسيري را شروع كرديم كه روز به روز بدتر مي‌شود.»
ابتكار تصريح كرد: «من آدم بسيار خوشبيني هستم اما اگر واقع بينانه نگاه كنيم با ادامه يافتن شرايط فعلي درياچه خشك مي‌شود.»
او افزود: «به اعتقاد من اگر لازم است آب را از حوزه ديگر به درياچه اروميه بياوريم اين كار را انجام دهيم تا دستكم از خشك شدن درياچه جلوگيري شود.»

برخورد امنيتي با فعالان زيست محيطي
به گفته ابتكار يكي از ابزارهايي كه مي‌تواند به حفظ محيط زيست ما كمك كند فعالان جامعه مدني، دوستداران و علاقمندان محيط زيست هستند كه مي‌توان آنها را يك ابزار و ظرفيت ملي دانست.
او ادامه داد: «اينها نيروهاي سياسي نيستند، فعالان مدني‌ و دلسوز محيط زيست هستند و اگر هشداري مي‌دهند بايد از آنها استقبال كنيم و از آن براي پيش برد برنامه‌ها بهره بگيريم.»
ابتكار با ابراز تاسف از برخورد با فعالان محيط زيست اظهار داشت: « من از نوع برخورد با فعالان زيست محيطي كه دلسوز درياچه اروميه هستند تعجب مي‌كنم، اين اصلا درست نيست كه با فعالان مدني و محيط زيست برخورد امنيتي داشته باشيم.»
او ادامه داد: «هيچ كس اكنون نمي‌گويد كه درياچه اروميه خشك شود پس چرا با كساني كه دلسوز اين درياچه هستند برخورد مي‌شود.»
او تاكيد كرد: «چرا مسئولان از اين ظرفيت استفاده نمي‌كنند تا به وسيله آن زودتر به اهدافشان در نجات درياچه اروميه دست پيدا كنند تا هم دولت و هم مجلس سياست‌ها خود را مورد بازنگري قرار دهند.»
ابتكار ادامه داد: «چرا برنامه‌هاي كارشناسي شده و مطالعه شده يكباره رها شد؟ چرا برنامه چهارم كه اين همه روي آن وقت و زمان گذاشته شده بود محقق نشد و دست فراموشي سپرده شد و هيچ كس نيز اين را پيگيري نكرد كه چرا اين برنامه عمل نشد.»
به گفته وي اينها سوالاتي است كه اگر براي آن پاسخ پيدا نكنيم همواره با ما خواهد بود و هر دولتي كه روي كار مي‌آيد به خود اجازه مي‌دهد كه برنامه‌هاي دولت پيشين را كنار گذاشته و برنامه‌هاي خود را اجرا كند.
رئيس اسبق سازمان حفاظت محيط زيست جوامع مدني را وسيله‌اي براي بسط آگاهي مردم و اطلاع رساني صحيح دانست و تاكيد كرد: «جوامع مدني مي‌توانند دولت‌ها و ساير نهادها را در اجراي درست سياست‌ها ياري كنند. همچنين با نگاه كارشناسي مي‌توانند راهكار بدهند و در اجراي آنها بسيج اجتماعي راه انداخته و كمكي براي دولت باشند.»
او در مورد نقش رسانه‌ها نيز گفت: «همچنين رسانه‌هاي مستقل و آزاد مي‌توانند با نقد منصفانه دولت را در انجام درست اقداماتشان راهنمايي كنند.»
ابتكار تاكيد كرد: «واقعا نمي‌دانم مسئولان اهميت خشك شدن درياچه اروميه را درك كرده‌اند يا نه. تا چند وقت پيش كه يقينا درك نكرده بودند، اميدوارم اكنون درك كرده و زودتر براي آن چاره‌اي بيانديشند.»
پايان پيام

1390/6/12 - 14:34
کد خبر : 204931