Friday, April 8, 2011

دریغ از جنگل و دریا و آسمان

روزگاری نه چندان دور، وقتی جاده کناره دریای خزر را از ساری به سوی رشت یا بالعکس می پیمودی، چشم انداز چشمانت در بسیاری جاها یک سو همه جنگل و در سوی دیگر همه دریا بود. اما این روزها در هر دو سو جز سیمان و آهن دیده نمی شود. اگر چه بسیاری از بناها، مدرن شده اند و رنگارنگ ولی خبری از دریا و جنگل و شالیزارهای سبز گیلان و مازندران نیست و حتی گاه آسمان آبی هم از چشمانت دریغ می شود. هیچ خبری هم از اجرای طرح آزادسازی سواحل که دولت نهم بر سر آن سر و صدای فراوان کرد نیست؛ تاریخ مصرف این طرح هم مثل خیلی طرح ها پای کم حافظه بودن مردم ...
به کجا می رویم؟
توسعه اگر به صفت پایداری متکی نشود، به زودی انسان را در میان هجوم سیمان و آهن از پای در خواهد آورد، چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ مواهب زندگی. البته عده ای تصور می کنند که راه حل این نحوه زندگی را باید در مواردی مثل «واردات» جستجو کرد. اما حتی اگر این چنین باشد، می توان «جنگل» را نیز وارد کرد؟
ایستادگی در مقابل زمین خواری، ساخت و سازهای بی رویه، اشغال اراضی ساحلی، تغییر کاربری زمین ها به ویژه جنگل ها ضرورتی است که همه دولت های آینده نگر باید التزام خود را به آن ثابت کنند.
وقتی با مسایل حاشیه ای ایجاد بزرگراه تهران- شمال به خصوص بحث خرید و فروش زمین های اطراف این بزرگراه مخالفت می شد، یا در مقابل احداث جاده از میان تالاب انزلی ایستادگی صورت می گرفت، یا کار ساخت پل بر روی دریاچه ارومیه متوقف می شد و یا تلاش های مستمری برای تحت حفاظت قرار گرفتن جنگل ها صورت می گرفت، به خاطر همین بود که می دانستیم توسعه اگر پایدار نباشد، در دراز مدت بیش از هر چیز به زندگی سالم انسان لطمه وارد می کند.

... و حالا جنگل ها در آتش حرص و آز آدمیان نابود می شوند، دریاچه ها رو به خشکی می روند، ساحل نقره ای در پشت دیوار زمین خواران بی مروت ناپدید می شود و کم کم آسمان را نیز از ما می گیرند.

به کجا می رویم؟

1 comment: