Saturday, December 24, 2011

آلودگی هوا و داستان دو شهر؛ تهران و مکزیکوسیتی


سال گذشته وقتی مکزیکوسیتی پايتخت مكزيك، به عنوان يكي از شهرهاي سالم دنيا به لحاظ كيفيت هوا معرفي شد، برخي تصور كردند سياست ها و اقدامات محيرالعقولي صورت گرفته تا شهري كه در ابتداي هزاره سوم آلوده ترين هوا را در میان شهرهای دنيا داشت، اكنون پس از يك دهه مشكلات را پشت سر گذاشته است.
واقعيت اينست كه برنامه كاهش آلودگي هواي مكزيكوسيتي از ابعاد جمعيتي، اجتماعي و تعداد خودرو بسيار شبيه تهران بوده و در این حال توانسته با برنامه اي مشابه آنچه كه يازده سال پيش در تهران به تصويب رسيد به موفقيت برسد. توسعه حمل و نقل عمومي، ‌مترو، اتوبوس، به روز رساني استانداردهاي خودروها،‌ ارتقاء استاندارد سوخت، استفاده از گاز طبيعي، معاينه فني و حذف خودروهاي فرسوده، از محورهاي مشترك برنامه كاهش آلودگي هواي این دو شهر بوده است.
اما سئوال اصلي اينست كه چرا يكي (مکزیکوسیتی) موفق شد و ديگري (تهران) هنوز اندر خم يك كوچه است؟
تجربه مکزیکوسیتی نشان مي دهد برخلاف القاي برخي مسئولين، معضل آلودگي هوا قابل حل است. برنامه جامع كاهش آلودگي هوای تهران در سال 1379 و در دولت هفتم براساس مطالعات بين المللي و داخلي به تصویب رسید و از همان سال به پشتوانه سازوكارهاي مديريتي قوي، اعتبارات و برنامه زمان بندي اجرايي شد. این برنامه در دولت هشتم با پيگيري خاص رييس جمهور وقت آقاي سيد محمد خاتمي به دستاوردهاي قابل توجهي رسید.
كميته اجرايي این برنامه که به عنوان ساز و كار مديريتي، به طور منظم 2 هفته يك بار با محوريت سازمان حفاظت محيط زيست و با حضور نمايندگان مختار تمام دستگاههاي مرتبط تشكيل می شد، توانست با همكاري خودروسازان براي اولين بار استانداردهاي مربوط به هوا را اعمال و تا 80% آلودگي خودروها را کاهش دهد. اين استانداردها براي موتورسيكلت ها، اتوبوس ها و خودروهاي سنگين نیز تعیین شد. همچنین با همكاري وزارت نفت و با حذف سرب از بنزين عرضه شده در كل كشور، اولين گام موثر براي استاندارد شدن سوخت برداشته شد. توسعه مراكز معاينه فني، اتوبوس هاي گازسوز، ارتقاء ادواري استانداردها نیز در اين دوره تحقق یافت. آموزش و جلب مشارکت عمومی برای مقابله با کاهش آلودگی هوا نیز در قالب فعالیت های مختلف از جمله حمایت از تشکل های غیردولتی از محورهای مهم این برنامه بود.
البته اين سياست به شهر تهران محدود نشد و طي سال هاي 80-84 برنامه جامع كاهش آلودگي هوا براي 7 شهر دیگر شامل اصفهان، تبريز، شيراز، اراك، مشهد، اهواز و كرج پس از مطالعات خاص تهیه و اجرايي شد. به این ترتیب در پايان دولت هشتم و در شهريور 84،  این 7 شهر نیز داراي برنامه اجرايي بودند و جلسات مربوطه آن با حضور استاندار تشكيل مي شد.
در سال 84 همچنین براساس جلسات كميته اجرايي تهران و بررسي هاي عمومي، بازنگري برنامه اول آماده ابلاغ شد.
با آغاز به كار دولت نهم كه نويد «رويكرد و برنامه های متفاوت» مي داد، «برنامه چهارم توسعه» ‌به رغم آنكه با اجماع نظام تدوين شده بود، با اتهاماتي چون «غرب زدگي» مواجه و با «مشكل دار» خواندن آن، عملا از اجرايش سر باز زده شد. در مقابل حيرت و ناباوري نخبگان و حتي همفكران سياسي دولت، برنامه هاي كارشناسي فني و غير سياسي هم تعطيل شد. در این میان محيط زيست به راحتی خارج از اولويت هاي ملي قرار گرفت و پس از تغييرات گسترده و مكرر مديران و معاونين سازمان حفاظت محیط زیست، تشكيل كميته اجرايي تهران عملا منتفي شد.
این روند از سويي، ارتقاء منظم استانداردها را در زمينه هاي مختلف متوقف ساخت. از سوی دیگر در همان ماههاي اول، طرح هاي اساسي دولت های قبل و مقررات تثبيت شده محيط زيست مانند ممنوعيت استقرار واحدهاي جديد صنعتي در محدوده 120 كيلومتري تهران و ممنوعيت شماره گذاري خودروها و اتوبوس هاي ديزلي در شهرهاي بزرگ لغو شد. افزایش سقف جمعيت شهر تهران در طرح جامع با نظر غيركارشناسي و فقط به دلايل مقطعي رخ داد. دستور کاهش قیمت خودرو به خودروسازان بزرگ كشور هم به حذف كانيستر (دستگاه جمع آوري بخارات بنزين در صدها هزار خودرو توليد شده) منجر شد. از دیگر سو، استاندارد بنزين نه تنها ارتقاء پيدا نكرد بلكه براي افزايش حجم آن، تركيبات پتروشيمي مورد استفاده قرار گرفت که نتيجه آن افزايش چند ده برابری بنزن (از مواد آلاینده آروماتیک) بوده است. در همین حال بودجه هاي دولتي مربوط به مترو و اتوبوسراني يا اصلا پرداخت نشده يا با تاخير وصول شد. كميته سه جانبه معاينه فني نیز تعطيل و در فقدان حضور جدي مدافع محيط زيست، قانون معاينه فني از 2 به 5 سال در مجلس افزايش يافت.
در مجموع بعد از سال 84 به برنامه هاي كاهش آلودگي هوا شهرها توجهی نکردند و جلسات كميته اجرايي كاهش آلودگي هوا نیز پس از 5 سال ركود كامل، در تهران نيز به استانداري واگذار شد كه خود وظايف متعدد ديگري بر عهده دارد. گویی محيط زيست و بلكه عرصه مديريت كشور به ميدان سعي و خطا و تجربه های مجدد بدل شد و دیگر قانون و برنامه، محلي از اعراب نداشتند.
علاوه بر اینها، به دليل بي توجهي دولت هاي همسايه و منطقه به آبخيزداري و مديريت سرزمين، گرد و غبار گسترده شهرهاي کشور از جنوب غربي تا تهران را در بر گرفت و به معضل آلودگي هوا دامن زد.
همانطور که اشاره شد برنامه های کاهش آلودگی هوای تهران و مكزيكوسيتي مشابه بوده و شاید تنها يك تفاوت عمده با یکدیگر داشت. به این صورت که در مکزیک با وجود رقابت هاي جدی در تغيير تركيب پارلمان و حداقل دو دوره انتخابات رياست جمهوري با دولت هاي متفاوت، همگی به برنامه ها و قوانین مصوب پايبند ماندند. به نظر می رسد در مکزیک قرار بر این شد که هر دولتي بر سر كار بیاید ادامه دهنده راه قبلي باشد و اجراي برنامه های ملي را یا با جديت تداوم بخشد و يا در همان جهت بازنگري منطقي و اصولي انجام دهد.
در مكزيكوسيتي هيچ معجزه اي جز همدلي و وفاق ملي احزاب متنوع و حتي متخاصم براي تضمين آينده بهتر و توسعه كشور اتفاق نيفتاد. دولت ها با جهت گيري سياسي مختلف آمدند و مانند مسابقه دو امدادي، كار را از قبلي تحويل گرفته و جلو رفتند. در مكزيك پديده اي تحت عنوان «قانون گريزي دولتي» هرگز اتفاق نيفتاد. آنجا برنامه ملي توسعه را كه حاصل هزاران نفرساعت نظر و كار كارشناسي بود، رها نکردند تا به نظريات من درآوردي و راه حل هاي تبليغاتي براي حل معضل هوا بپردازند. سياست مداران و صاحب منصبان مكزيكي اجراي دقيق و هماهنگ قانون را بدون هرگونه گسست، انقطاع و بريدگي دنبال كردند و در نتيجه جواب گرفتند. مکزیکوسیتی در سال 2010 هواي بسيار بهتري را كه نعمت و ارمغان بي بديل الهي است، به دست آورد و به راستي مگر نه اينست كه «ليس للانسان الا ما سعي».
 منتشر شده در روزنامه شرق 3 دی 1390

Friday, December 9, 2011

عیادت از یک جانباز شیمیایی یا تبلیغات انتخاباتی!؟

چهارشنبه شب عیادتی از یک جانباز شیمیایی داشتم. اینکار را وظیفه ای انسانی می دانم، به ویژه اینکه به عنوان عضو شورای شهر تهران می بایست پیگیر بحث آلودگی هوا که اثرات بسیار منفی بر روی جانبازان شیمیایی دارد، باشم. این البته اولین ملاقات نبود. هر وقت توانسته ام به چنین عیادت هایی رفته ام و در مورد جانبازان شیمیایی بیشتر ملاقات ها با پیگیری های آقای کسایی زاده خبرنگار مهر و صاحب وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران انجام شده است.
امروز دیدم گزارش این عیادت با تیتر «مشروح کامل نخستین نشست تخصصی تاثیرآلودگی هوا بر جانبازان شیمیایی» در این وبلاگ و در چند خبرگزاری منتشر شده است.
البته نیت اولیه همان عیادت بود، ولی با ابتکار عمل آقای کسایی زاده ظاهرا قرار بوده به صورت نشستی در این زمینه در آید و من خبری از این ماجرا نداشتم. حتی در تماس های مربوط به هماهنگی برنامه، قید کرده بودم که خبرنگار در جلسه نباشد بهتر است. اما نکته جالب اینکه ظاهرا برخی حضور مرا در این نشست اقدامی تبلیغاتی عنوان کرده و برگزار کننده برنامه را متهم به تبلیغ برای من.
فکر کردم: کدام تبلیغ؟ شاید عده ای دچار خیالات شده و تصور می کنند ممکن است نامزد انتخابات مجلس شوم!
اول خنده ام گرفت، اما بعد به شدت متاسف شدم؛ از اینکه در کنار طرح رنج و درد یک جانباز شیمیایی و به ویژه شرایط سخت زندگی و معیشت این قهرمان جنگ، افرادی هستند که مسایل را هنوز  از چنین زوایای سخیفی می بینند.  
البته هستند  کسانی که با بهره برداری سیاسی از حضور در کنار عزیزان ایثارگر به مقام و منصب رسیده اند، اما در میان اصلاح طلبان کمتر چنین چیزی دیده شده و خوشبختانه امروز دیگر در میان مردم و ایثارگران تبلیغاتی اینچنین رنگ باخته است. چرا که به بی پایگی و ریاکاری اینگونه اقدامات پی برده اند.
در هر حال موضوع آلودگی هوا اینک بر زندگی میلیون ها شهروند ایرانی در حالی تاثیرات منفی دارد که بسیاری از مسئولین از اجرای مصوبات و برنامه های مدون مربوطه عقب مانده اند و ظاهرا گرفتار حل و فصل مسایل مهم تری هستند!
نکات قابل تاملی در مورد آلودگی هوا و نوع موضع گیری های کنونی طی عیادت از آقای هاشم زمانی و  همسر محترم ایشان مطرح شد که می توانید در گزارش وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران بخوانید.    http://chemical-victims.blogfa.com/post-909.aspx

Monday, December 5, 2011

شکست پیروز

در ماجرای عاشورا برخی نکات کلیدی وجود دارد که اکثر اوقات فراموش یا دچار تحریف می شود؛ مثلا اینکه امام حسین (ع) قصد جنگ نداشت، بلکه گروهی بر سر راهش قرار گرفتند و بر او شوریدند. امام به دعوت کوفیان راهی آن شهر بود و وقتی خبر رسید که دعوت خود را پس گرفته اند و سفیر امام را در آن شهر به شهادت رسانده اند، قصد بازگشت کرد. اما لشگر مقابل، راه را بر او بست تا به بیعت با یزید که خلیفه مسلمین به شمار می رفت، وادارش کند.
پس امام نه با هدف جنگ و ورود به یک مخاصمه، بلکه برای جاودانه ماندن حقیقت دین از بیعت با یزید سر باز زد. همان جا بود که امام حسین فرمود: جز برای اصلاح دین جدم حرکت نکرده ام.

این ایستادگی باعث شد تا مسلمانان ناآگاه و دو آتشه ای که به آنها گفته شده بود «امام حسین علیه حاکم بر حق و امیرمومنان خروج کرده»، خونش را مباح بدانند. از نظر آنان، نوه پیامبر باید بیعت می کرد و راهی جز این نداشت. این توجیهی به ظاهر دینی و اعتقادی برای مقابله با امام حسین بود که کارکرد موفقی نیز در میان گروهی از عوام داشت.
اینگونه شد که در روز دهم محرم سال 61 هجری امام حسین و اندک یارانی که در کنار ایشان ماندند همه به ظاهر شکست خوردند و از صحنه روزگار کنار رفتند. در آن مقطع به نظر می رسید که حکومت یزید به ثبات و پایداری رسیده است. اما آیا واقعا حقیقت ماجرا اینگونه بود؟
پیام باطنی این شکست ظاهری را اولین بار زینب کبری خواهر شجاع امام به زبان آورد. او در کاخ سلطنتی یزید اعلام کرد که «در کربلا جز زیبایی ندیده است» و این رمزی بود که دل سیاهی و تاریکی دوران درهم تنیدگی تزویر و ظلم را می شکافت؛ مانند شهابی که دل آسمان تاریک شب را می شکافد و خطی از روشنی باقی می گذارد. همین شهاب، افراد صاحب اندیشه را به فکر واداشت که میان کشته شدنی آن چنان سبعانه با اشاره حضرت زینب به زیبایی های دشت کربلا، چه رابطه ای وجود دارد.
این پرسش را از فراز تاریخ - امروز هم که عزاداری ها بر فضای شهر سایه افکنده - می توان شنید. چه رازی در این تعابیر بوده که اینک قرن هاست عاشورا یک پیروزی تلقی می شود و ایستادگی امام حسین در مقابل ظلم، تزویر و انحراف حکومت جور نه فقط در میان شیعیان بلکه برای صاحبان اندیشه و اهل تفکر به عنوان حرکتی جاودانه و آشکار کننده حقیقت مطرح  و یک پیروزی تاریخی به حساب می آید.



امام علی(ع) در حکمت 327 نهج البلاغه کلامی دارد که گویی خبر از آینده فرزندانش در عاشورا می دهد و نیز کلامی برای همیشه تاریخ تا عمیق تر به رویدادهای روزگار بنگریم: «هر که با گناه و تخلف به پیروزی دست یابد، پیروز نیست. کسی که با توسل به بدی و شر پیروز شود در حقیقت شکست خورده است». 
این کلام، حقیقت دیگری را نیز صحه می گذارد که «هدف، وسیله را توجیه نمی کند»، و این گونه حرکت ها هرگز در قاموس ائمه (ع) و رهبران دینی نبوده است. 

Friday, December 2, 2011

هر دو تسخیرند، اما این کجا و آن کجا؟


تفاوت ماهوی تسخیر سفارت امریکا با ورود به سفارت انگلیس
هر دو تسخیرند، اما این کجا و آن کجا؟
دیپلماسی ایرانی در گفتگو با دکتر معصومه ابتکار، سخنگوی دانشجویان مسلمان خط امام در جریان تسخیر سفارت امریکا در تهران و عضو فعلی شورای شهر تهران به مقایسه تسخیر سفارت امریکا و بریتانیا پرداخته است.
سایت دیپلماسی ایرانی: جریانات منتهی به ورود دانشجویان به سفارت بریتانیا در تهران، در نگاه اول برای برخی از رسانه های داخلی و خارجی یادآور حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت امریکا در تهران بود؛ حرکتی که آثار آن هنوز هم بعد از سی و دو سال در روابط ایران و امریکا مشاهده می شود. به سراغ دکتر معصومه ابتکار، سخنگوی دانشجویان مسلمان خط امام در جریان تسخیر سفارت امریکا در تهران و عضو فعلی شورای شهر تهران رفتیم تا ببینیم این دو حرکت تا چه حد به هم شباهت دارند. ماحصل این گفت و گو را می خوانید:


برخی مسئله حمله به سفارت انگلستان را به اتفاقی که بعد از انقلاب صورت گرفت و طی آن سفارت امریکا تسخیر شد، تشبیه می کنند. به نظر شما آیا شرایط مشابهی وجود دارد یا میان این دو حرکت تفاوت هایی هم وجود دارد؟

من فکر می کنم باید بیش از آن که تشابه قالب ها را در نظر بگیریم، مقداری عمیق تر به مسائل تاریخی نگاه کنیم. شاید این ساده اندیشانه باشد که وقایع را صرفا به این دلیل که قالب های مشابهی دارند، از نظر محتوایی نیز لزوما مشابه بدانیم. یادآوری شرایط سیزده آبان 58 می تواند جهت روشن شدن تفاوت ها میان این دو حرکت مفید باشد.
من به جهت تحلیلی که نسبت به شرایط جهانی دارم، هیچ تردیدی ندارم که نقش امریکا و انگلیس در آسیب زدن به منافع مردم ایران، چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب و به ویژه جریان بیست و هشت مرداد و هم چنین جریانات دیگری که هم دولت امریکا و هم دولت انگلیس در آن دست آشکاری داشتند و چه در دوران پس از انقلاب، نقشی جدی در رد حقوق و منافع مردم بوده است. بنابراین من فکر می کنم این که ما واقع بینانه این مسائل را تحلیل کنیم و مشکلات را ببینیم، منافاتی با این ندارد که نسبت به بسیاری از رفتارهایی که این دو دولت داشته اند، انتقاد و اشکال جدی وارد کنیم.
سیزده آبان 58 در فضایی شکل گرفت که چند ماه بیشتر از انقلاب نگذشته بود و فضا کاملا فضایی انقلابی بود. به این مفهوم که دانشجویان مسلمان آن دوره، امیدی به ساختارهای رسمی، چه ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی و چه ساختارهای دیپلماتیک برای حل و فصل مناسبات و استحکام مبانی یک انقلاب نوپا و جوانه ای که تنها چند ماه از عمرش گذشته، نداشتند. در این زمان هنوز هیچ یک از ساختارهای حکومتی استحکام نیافته است. هنوز جمهوریت نظام تثبیت نشده به این مفهوم که در آن زمان هنوز قانون اساسی تصویب نشده و تازه مجلس خبرگان شکل گرفته و در حال تدوین قانون اساسی بود. هنوز رئیس جمهور انتخاب نشده و دولت در قالب یک دولت موقت و شورای انقلاب در حال اداره کشور است. هنوز مجلس شورای اسلامی شکل نگرفته است. بنابراین هیچ یک از الزامات ساختاری یک نظام سیاسی دموکراتیک در سیزده آبان 58 شکل نگرفته است. تحلیل دانشجویان این است که در چنین فضایی اگر یک برنامه ریزی و اقدام جدی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از امکانات داخلی و خارجی آن ها شبیه عملیات آژاکس که در سال 1953 و در جریان بیست و هشت مرداد رخ داد، وجود داشته باشد، می تواند آسیبی جبران ناپذیر به جمهوری اسلامی ایران وارد کند.
بنابراین بر اساس اطلاعاتی که دانشجویان از انقلاب های قبلی یا انقلاب هایی که در کشورهای دیگر اتفاق افتاده بود و ضرباتی که از ناحیه امپریالیسم به این انقلاب ها وارد شده بود، در دست داشتند، به این تحلیل رسیده بودند که امکان واکنش مناسب از طرف ساختارهای رسمی وجود ندارد، دولت موقت هم در یک حالت ضعف و ناتوانی با استعفاهای متعدد مواجه است، امریکا هم به هیچ عنوان انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناخته است و سیگنال ورود شاه به امریکا، ورای این که به چه بهانه ای است، یک سیگنال آشکار مبنی بر به رسمیت نشناختن است، علاوه بر این که توطئه هایی در مورد اقوام مختلف اتفاق می افتاد و مسائل دیگری در کشور مدام به ناپایداری در کشور دامن می زد. این ها همه این تحلیل را میان جمعی از دانشجویان تقویت کرد که باید دست به اقدامی بزنند و وارد عمل شوند. بنابراین در شرایط ضعف حکومت مرکزی، دانشجویان این تصمیم گیری را کردند.
علاوه بر این دانشجویان به هیچ عنوان نسبت به اقدامی که می خواستند انجام دهند اطلاع رسانی نکردند. هیچ خبرنگاری در صحنه حاضر نبود. یک فیلم از ماجرا موجود است و تعدادی عکس توسط خود دانشجویان تهیه شد که البته برخی از این افراد بعدا عکاس و فیلم ساز شدند. اما این ها هیچ کدام خبرنگار نبودند. خبری از اطلاع رسانی، حضور خبرنگار رسمی، تهدید قبلی و غیره نبود. چون این یک حرکت واقعی بود. دانشجویان حتی تصمیم گرفتند تصمیم خود را به اطلاع امام نرسانند. چون معتقد بودند اگر امام به موضوع ورود پیدا کنند مسئله حکومتی می شود در حالی که این حرکت، حرکتی کاملا مردمی است. هیچ یک از دستگاه های انتظامی و امنیتی در جریان نبودند، کما این که دو نفر پلیسی که محافظ سفارت امریکا بودند از جمعیت دانشجویان شگفت زده شده بودند.

شما به تفاوت شرایط اشاره کردید. اگر هم اکنون دانشجو بودید با توجه به شرایط کنونی جامعه و حکومت و شرایط بین المللی چنین کاری نمی کردید؟

من فکر می کردم چون ما یک حکومت مرکزی مستقر و یک نظام سیاسی بسیار پایدار داریم و مجلسی داریم که اتفاقا همین اواخر در مورد این مسئله تصمیم گرفته است، قطعا بازخورد موضوع و نتیجه کار کاملا متفاوت خواهد بود. تنها چیزی که در آن مقطع کار دانشجویان را موجه می کند وجود واقعه ای چون 28 مرداد و فضایی شبیه 28 مرداد در آن دوره، یعنی ناپایداری و ناآرامی ها است . واقعا هم چند ماه بعد کودتای نوژه اتفاق افتاد. یعنی حرکتی که توسط دانشجویان در آن دوره اتفاق افتاد تا حدی پیش گیرانه بود. دانشجویان بسیار احتمال می دادند که امریکا دست به کودتا در ایران بزند و این تحلیل بر اساس یک واقعیت تاریخی بود. جالب این است که وقتی با ناظران بین المللی هم وارد این بحث می شویم قبول می کنند که به این دلیل که یک بار چنین اتفاقی افتاده بود حرکت دانشجویان قابل فهم است.

در مورد انگلیس این بحث در آن زمان مطرح نبود؟

نه؛ در مورد انگلیس چنین بحثی نبود. به این دلیل که مواضع تقابل با انقلاب را در آن دوره امریکا بروز می داد و مسئله اصلی ما با امریکا بود. انگلیس همیشه یک بحث فرعی بود. بحث ورود شاه به امریکا کلید یک سلسله اتفاقات بود که ناپایداری در داخل را دامن می زد و می توانست به عملیاتی مانند آژاکس منتهی شود.
دانشجویان در فقدان حضور خبرنگاران و بی سر و صدا و بدون پرتاب سنگ یا کوکتل مولوتوف به سمت سفارت امریکا حرکت کردند. دانشجویان تنها یک انبر بزرگ داشتند که زیر چادر یکی از خانم ها پنهان کرده و با آن قفل را باز کرده و داخل می شوند. بعد هم فورا در را می بندند و هیچ گونه بی نظمی یا آشفتگی ایجاد نمی کنند. از اول هم برنامه ریزی دانشجویان این بود که هیچ سلاحی به کار برده نشود و مانند کاری که زمان انقلاب انجام شد تنها با شعار داخل شوند. یک نام مشخص یعنی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام برای خود برگزیدند که به هیچ حزبی، حتی حزب جمهوری اسلامی که حزب حاکم است اجازه بهره برداری از این قضیه را ندهند. دانشجویان برای هر کاری تقسیم کار کرده و پیش بینی کرده بودند. مثلا در رابطه با اسناد حساسیت ویژه ای وجود داشت چون نگاه این بود که این اسناد سرمایه های ملی است. سند را که نباید وسط حیاط ریخت. در یک صحنه دیده نمی شود که اسناد پخش شده باشد. چرا که یک تیم مامور حفاظت از اسناد بودند.
از نکات جالب دیگر این است که حتی یک شیشه در جریان تسخیر سفارت امریکا شکسته نشد. هدف شیشه شکستن نبود. هدف این بود که جلوی روندی که می رفت به انقلاب اسلامی ضربه وارد کند، گرفته شود. نمی توان نفی کرد که این کار قابل نقد است، اما با همه انتقاداتی که وارد است، اما اگر تنها یک نتیجه آن این باشد که جلوی یک کودتا را گرفته باشد، نتیجه ای داشته و به هدف خود رسیده است. منهای همه هزینه هایی که جریان سفارت داشت، خصوصا تبعات بعدی آن که دانشجویان با خیلی از آن ها مانن طولانی شدن جریان مخالف بودند، نفس این حرکت، یک حرکت مبتنی بر فهم بود که به دلیل این که امکان گفت و گو نبود به این درجه رسید. اگر امکانی برای گفت و گو بود و پیام دانشجویان قابل انتقال بود، شاید اصلا به این مرحله هم نمی رسید. چون دانشجویان گزینه های مختلف را بررسی کردند.
جالب این بود که این حرکت در ساعات اولیه با حمایت امام مواجه شد. متاسفانه برخی گفته اند که امام در ابتدا مخالف بود. اما من از منبع خبر که آقای موسوی خوئینی ها بود پرسیده ام. عملیات تسخیر لانه ساعت 10 شروع شد و ساعت 12 تثبیت شده بود، در نماز ظهر آقای موسوی خوئینی ها از طریق حاج احمد آقا سوال می کنند، امام تنها می پرسند که این دانشجویان چه کسانی هستند و حاج احمد آقا می گویند که دانشجویان مسلمان شناخته شده ای هستند که وابسته به جریان خاصی نیستند.

شما اشاره کردید که یک سابقه تاریخی در مورد امریکا وجود داشت که باعث نگرانی می شد. الان هم در اتفاقی که افتاده است می گویند یک سابقه تاریخی ضد انگلیسی نزد مردم وجود دارد و همین باعث این اقدام شده است. این همان استدلال نیست؟

این ها خیلی متفاوت است. الان دولت مرکزی مستقر و بسیار مستحکم و ساختار سیاسی باثبات وجود دارد. علاوه بر این که نوع مناسبات ایران و امریکا در آن مقطع متفاوت بود. یک انقلاب نوپا شکل گرفته و یک بار این مملکت از آن جانب و با همان ترفند آسیب دیده و این نگرانی وجود دارد که اقدامی از طرف امریکا صورت گیرد که به این نهال نوپا آسیب جبران ناپذیری وارد کند. الان با خطر کودتا یا تهدید مواجه نیستیم. البته تهدیداتی وجود دارد ولی این تهدیدات تنها از جانب انگلیس نیست و متاسفانه از جانب بسیاری از کشور ها است. این تهدیدات بسیار زشت است و البته انگلیس هم تهدیدات بی ربطی متوجه ایران می کند.
اگر برداشت درستی از مناسبات جهانی داشته باشیم این سوال پیش می آید که این اتفاق کدام روند را قطع کرد؟ تسخیر سفارت امریکا در ایران زنجیره ای از حوادث را قطع کرد که این زنجیره ممکن بود منجر به یک کودتا شود. در حال حاضر کدام زنجیره قطع شد؟

ماحصل تسخیر سفارت امریکا در تهران، تغییر دولت در ایران بود. حداقل دانشجویان چندان به دولت اعتماد نداشتند که بتواند جلوی کودتای احتمالی را بگیرد. آیا هم اکنون چنین نگرانی ای وجود دارد؟

مجلس در این قضیه ورود کرد. همه سیستم های نظام در این مسئله ورود کردند. این طور نیست که کسی موضع گیری نکرده باشد. دولت هم هیچ وقت اعلام نکرده که با انگلیس همراه است یا مخالف این گونه حرکات است. من چنین برداشتی ندارم و فکر نمی کنم چنین مسئله ای باشد. آن زمان این نظر وجود داشت که اگر چنین کاری کنیم حتما دولت بازرگان در مقابل این قضیه واکنش نشان می دهد. مخصوصا زمانی که امام حمایت کرد. امروز فکر می کنم به شوخی به این حرکت انقلاب سوم می گویند. این دانشجویان نبودند که به حرکت خود در تسخیر لانه جاسوسی عنوان انقلاب دوم دادند. دانشجویان تعجب کردند که امام چنین حمایت و اعتمادی نسبت به این حرکت داشتند و آن را پیش درآمد یک حرکت بزرگ در راه مبارزه با امپریالیسم دانستند. امام می توانستند حمایت نکنند و دانشجویان نیز آمادگی این مسئله را داشتند. یقینا اگر امام مخالف بودند و این حرکت را با توجه به فضا اشتباه می دیدند، حتما مخالفت خود را اعلام می کردند.
با این شبیه سازی ها نمی توان برهه هایی از تاریخ را زیر سوال برد. این مقایسه ها تنها این نتیجه را دارد که نسبت به همان باوری هم که از گذشته و تاریخ وجود داشته، تردید ایجاد می کند و زیر سوال می برد. به نظر من ساده انگاری است که تصور کنیم این دو حرکت از یک ماهیت برخوردارند.
 
جمعه 11 آذر 1390  17:5

Monday, November 28, 2011

جنبش وال استریت؛ ظهور دمکراسی مستقیم


بیش از دو ماه از تولد جنبش «وال استريت را اشغال کن» می گذرد. در خواست این جنبش که در 17 سپتامبر سال جاری میلادی آغاز شد، «جداسازي قدرت و سياست از ثروت ملي» بوده و اكنون پس از صدها تظاهرات در دهها شهر آمريكا وحتي جهان، هفته هاست كه متوقف نشده است؛ اگر چه اخيرا به فكر رويكردهاي جدي براي تعميق آگاهي مردم و انسجام سازي تشكيلاتي برای تبدیل جنبش وال استریت به «گفتمانی ملی» افتاده است.
جنبش وال استریت اعتقاد دارد که حقيقت ماجراي اقتصاد آمريكا بايد شفاف سازی شود و با وضعیت کنونی مبتنی بر تمركز ثروت و فساد اداري، مطالبات مردم دیگر از طريق انتخابات وصندوق راي قابل پيگيري نيست.
جنبش «وال استریت را اشغال کنید» به دلیل روند افزایش بیکاری، گسترش فقر، گرانی هزینه های مسکن و بهداشت و در اعتراض به سیاست های پولی دولت در حمایت از بانک های ورشکسته و موسسات اعتباری وال استریت شکل گرفت. دولت آمریکا با کمک چند میلیاردی، این موسسات سرمایه داری را در حالی نجات داد که مردم آمریکا با پرداخت مالیات های سنگین در نهایت هیچ بهره ای از این معامله نبردند. سودها و حق مدیریت های کلان به 1% سرمایه داران و مدیران نالایق آنان تعلق گرفت و از این جهت است که جنبش خود را نقطه مقابل آن یک درصد، یعنی 99% مردم می داند.
یکی از امتیارات این جنبش، فراگیری آن است که با توجه به تنوع گسترده قومیتی، نژادی، ملیتی و دینی مردم آمریکا اهمیت فراوان دارد. از دیگر ویژگی های آن نقش راهبری تشکل های صنفی و مردمی و تشکل های غیردولتی است. این گروهها در فقدان رهبری فردی توانسته اند راهبردهای اصلی جنبش را تعیین و حرکت را مدیریت کنند. از طرفی جنبش وال استریت از شبکه های اجتماعی و رسانه های مستقل و آزاد آمریکا علیه انحصار رسانه های دولتی و حزبی و برای نشر آگاهی و انسجام خود استفاده کرده است.  
یکی از سخنگویان این جنبش به نام «اسلواج زیزک» می گوید: «ما رویایی فکر نمی کنیم. ما از خوابی بیدار شده ایم که در حال تبدیل شدن به یک کابوس است. ما بنا نداریم چیزی را نابود کنیم بلکه شاهد نابودی سیستم توسط خودشان هستیم؛ مانند فیلم ها و کارتون هایی که در آن درشکه ای بی توجه به دره پیش رویش به سرعت جلو می رود و زمانی متوجه خطر می شود که زیر پایش خالی شده است. ما اینجا آمدیم که به آقایان بگوییم آقایان لطفا زیر پایتان را نگاه کنید. به یاد داشته باشید مشکل فقط فساد و بخل نیست. مشکل اینست که سیستم از شما می خواهد تسلیم شوید. برحذر باشید، نه فقط از دشمنان بلکه از دوستان دروغین که می خواهند این جنبش را رقیق کنند. همانطور که می توانند قهوه بدون کافئین ، بستنی بدون چربی و نوشابه بدون قند تهیه نمایند. آنها می خواهند این جریان را به یک اعتراض اخلاقی بی خاصیت تبدیل کنند. در چین امروز نوعی سرمایه داری را تجربه می کنیم که از سرمایه داری آمریکایی دینامیک تر است، ولی نیازی به دمکراسی ندارد. یعنی وقتی سرمایه داری را نقد می کنید اجازه ندهید شما را متهم کنند که علیه دمکراسی اقدام کردید. ازدواج میان دمکراسی و سرمایه داری پایان یافته است».
این جنبش در روزهای اول با بازداشت صدها نفری مواجه شد ولی به تدریج با تاکید فعالین جنبش بر ضد خشونت بودن آن، حجم برخوردهای نیروهای امنیتی كاهش يافت. تا جایی که به دو ماه بیتوته در پارکی مجاور بورس وال استریت انجامید و اخیرا بعد از یورش پلیس براي برچيدن چادرهاي معترضان، قاضی دادگاه عالی نیویورک حکم داد که معترضان می توانند به محل اعتراضشان برگردند، اگر چه دیگر نمی توانند آنجا اردو بزنند. با اين حال یکی از معترضان می گوید: «حکم هر چه باشد ما حق داریم که اعتراض کنیم. اینجا شهر ماست. اینجا برای 2 ماه خانه ما بوده است. همه جهان منتظر اینست که ببیند اینجا چه اتفاقی می افتد».
تکثرگرایی از ویژگی های جنبش وال استریت است. هواداران این جنبش فقط مسایل و مشکلات مالی را نشانه نرفته و بیان اعتراضات خود را محدود به آن نکرده اند. چنانچه در ۱۴ اکتبر هفت نفر از اعضای آن با حضور در یکی از جلسات کنگره آمریکا با قطع سخنان لئون پانه تآ وزیر دفاع آمریکا و سردادن شعار ضد جنگ، خواستار خروج نظامیان آمریکایی از عراق و افغانستان شدند. این معترضان با سروصدای خود بارها اظهارات لئون پانه تآ، وزیر دفاع امریکا را در کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان امریکا قطع کردند.
با گذشت بیش از دو ماه از حضور پر رنگ جنبش تسخیر وال استریت، به ويژگي هاي متمایز و قابل تاملی بر می خوریم که اهم آنها عبارتند از:   
1-    معترضان به سیاست های اقتصادی آمریکا با شعار وال استریت را اشغال کن، اجازه راهپيمايي يافتند. آنها در برخي موارد در انتقاد از دولت بدون مجوز رسمي هم راهپيمايي كردند و برخوردهایی بین آنها و پلیس و حتی گاه در حد استفاده از گاز اشک آور و گلوله پلاستيكي رخ داد. اما بازداشت شدگان ظرف دو سه روز آزاد شده و جنبش سرکوب نشد. اين اواخر نیز که در دانشگاه يو سي ال اي از گاز فلفل استفاده شد، از طرف رييس دانشگاه رسیدگی و به عذرخواهي منجر شد.
2-      موسسات منتقد و معترض رسمي حتی اتحادیه های بزرگ کارگری و معلمین در این جنبش فعال بوده، آن را حمايت و كمك مالي كرده و ممانعتی هم براي ادامه كارشان پیش نیامد. 
3-    مخالفین جنبش وال استریت نیز تجمعات و راهپیمایی های داشتند، ولی هرگز به درگیری با طرف مقابل نکشید.
4-    رسانه ها حتي اگر از كشورهايي مثل ايران و در وضعيت تخاصم با امريكا بودند، اجازه تهيه گزارش از جنبش را یافتند. اگر چه ممكن است برخي محدوديت ها اعمال شده باشد، ولی مانند برخی وقایع در کشورهای مختلف، خبرها تنها از طریق موبايل پوشش داده نشد.
5-    نقش فضای مجازی و بلاگرها در رساندن صدای جنبش وال استریت بسیار موثر بوده و شعار «ما 99% مردم هستیم» اولین بار در یک وبلاگ منتشر شد.
6-    هواداران جنبش در محل تجمع اگر چه به دليل طولانی شدن حضور مستمر در تعداد كاهش یافته اند،  ولي نظرسنجي هاي انجام شده از سوی Gallop, CBS, Time, Rasmussen تایید می کند كه درصد موافقين جنبش وال استریت بيش از مخالفين آن شده اند. بر همین اساس كارشناسان معتقدند که این جنبش به گفتمان تبدیل شده است. به خصوص اینکه امكان صحبت درباره آن وجود داشته و به صورت مباحث ممنوعه که موجب پیگردهای امنیتی افراد شود، نبوده است.
7-    صاحب نظران از جمله آقاي پل لوينسون استاد ارتباطات اعتقاد دارد که «جنبش وال استریت، نشانه ظهور دمكراسي مستقيم است» و درک همین مطلب از سوی برخی سیاستمداران باعث شد كه به جاي سركوب و مقابله و رودررويي با اين اعتراضات، در کنار آن قرار گیرند. اگر چه به عمق اين شعارها كه جداسازي قدرت و سياست از ثروت بود، اعتقاد نداشتند. مثل نانسي پلوسي رهبر دمكرات ها که با نوعي زيركي و به قصد بهره برداري از آن، اعلام حمايت كرد. همچنین شایعاتی که در مورد ارتباط جرج سوروس مولتی میلیاردر آمریکایی در حمایت از این جنبش مطرح است. این شایعه شاید به قصد تخریب جنبش صورت گرفته باشد.
در مجموع می توان گفت از مهم ترین نتایج حاصل از تحلیل جریان جنبش وال استریت می تواند اثبات نسبی بودن دموکراسی در جوامع مختلف و حتی پر ادعاترین جوامع غربی باشد. اما در محکِ دموکراسی، شاید مهم ترین مولفه تعیین کننده، میزان تحمل انتقاد، اعتراض و مخالفت است.  


سرمقاله روزنامه شرق به تاریخ 7 آذر 90

Monday, November 14, 2011

عید شایسته سالاری

عید غدیر بر سخنراني تاريخي حضرت محمد(ص) در غدير خم تکیه دارد؛ آخرين توصیه های آخرين پيامبر در آخرين روزهاي عمرش. بخش هاي مختلف خطابه غدير به طور جداگانه در بسياري از كتب معتبر شيعه و سنّي به صورت متواتر از ۱۱۰ صحابي پیامبر نقل شده است ... و فرازهایی از آن خطبه:

ای مردم، در قرآن انديشه كنيد و ژرفاي آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از تشابهات آن پيروي ننماييد. به خداوند سوگند كه باطن ها و تفسير آن را روشن نمي كند مگر همين كه دست و بازوي او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام مي دارم كه هر آن كس كه من سرپرست اويم علي سرپرست اوست و او علي، فرزند ابي طالب، برادر و وصي من است. ولايت و سرپرستي او حكمي از سوي خداست كه بر من فرو فرستاده است.
هان مردمان، همانا علي و پاكان از فرزندانم از نسل او يادگار گران سنگ كوچك ترند و قرآن يادگار ارزشمند بزرگ تر. هر يك از اين دو از ديگر همراه خود حكايت مي كند و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانید که آنان امانت داران خدا در ميان آفريدگان و حاكمان او در زمين اند.
پيامبرتان برترين پيامبران، جانشينانش برترين جانشينان و فرزندانش بهترين اوصيايند. ای مردم، فرزندان پيامبران از نسل آنانند و فرزندان من از نسل امیرالمومنین علی است.
به تحقيق اكنون من آنچه را كه به ابلاغ آن امر شده بودم رساندم. حجت براي هر حاضر و غايب و نيز براي همه آنان كه زاده شده يا هنوز زاده نشده اند تمام شد. پس بايد اين خطابه را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان خود تا برپايي رستاخيز ابلاغ كنند.


غدیر، روز کمال دین و اتمام نعمت نام گرفت و اکنون که آن دوره و دوران های بسیار سپری شده و می توان براساس تجربیات تاریخی شخصیت علی (ع) را تحلیل کرد، درک عظمت این روز آسان تر می شود. 
واقعه غدیر، احترام و ضرورت شایسته سالاری بود و انتخاب علی؛ انتخاب کمالات انسانی، عدالت جویی و تمشیت امور مردم آن گونه که روح اسلام زنده بماند. 
مثال ها برای تایید چنین تحلیلی فراوان است. امام، مردم را باور داشت و حکومت را جز از طریق اصرار آنان نپذیرفت. از نشانه های علی بودن او، منطقی بود که در برخورد با مخالفینش داشت. این منطق را به خوبی می توان از فرازهای متعدد نهج البلاغه دریافت و نیز از کلام امام صادق(ع) که به نقل از امام اول شیعیان فرمود: مخالفین و منتقدین ما، نه کافر و منافق، بلکه برادران ما هستند که با ما مخالفت می ورزند. 


عید غدیر؛ عید شایسته سالاری بر همه مبارک باد. 

Friday, November 11, 2011

سید محمد خاتمی: بخشندگی طبیعت حاصل رابطه صلح آمیزش با انسان است

به مناسبت دهمین سالگرد اعلام 6 نوامبربه عنوان روز جهانی مقابله با آثار جنگ و درگیری های مسلحانه بر محیط زیست ، مرکز صلح و محیط زیست در 18 آبان ماه همایشی را در تهران برگزار کرد.   آقای خاتمی به این مناسبت پیامی دادند:




متن پیام آقای سید محمد خاتمی رییس جمهور پیشین اسلامی ایران
به همایش روز جهانی مقابله با آثار جنگ بر محیط زیست آبان 1390

بسم الله الرحمن الرحیم - همان گونه که پویایی و آفرینندگی و زیبایی زندگی آدمی بسته به رابطه صلح آمیز انسان با انسان است، طراوت و بخشندگی طبیعت نیز در گرو رابطه صلح آمیز انسان با طبیعت قرار دارد. چنانکه این هر دو (انسان و طبیعت) از جنگ و آثار شوم آن آسیب و زیان می بینند. جنگ و درگیری های خونین نه تنها زندگی انسان ها را در آتش قهر خود می سوزاند، که طبیعت پاک و گستره دراز دامن محیط زیست را هم آلوده می کند و به مخاطره می اندازد.
نیازی نیست در زشتی ستیز و جنگ و آثار مخرب آن، سخن را به درازا کشاند؛ که کوهها و دشت ها و دریاها و شهرها و روستاهای فراوانی در زیباترین مناطق جهان به دنبال جنگ های ویرانگر و در موقعیت های منازعه آمیز منطقه ای و جهانی به نابودی کشانده شده اند و نیز صدها میلیون کشته و زخمی از جنگ ها به جا مانده اند. این همه گواه روشن و حجت موجهی است بر پلیدی جنگ.
متاسفانه در دوران معاصر، خاورمیانه و غرب آسیا بیشترین سهم را در تعداد و ابعاد جنگ ها و درگیری های مسلحانه داشته اند. هنوز فلسطین از اشغال نظامی و سیاسی رنج می برد و آثار شوم جنگ های پیشین، از مین گذاری ها تا استفاده از سلاح های شیمیایی و خسارت هایی که به حیات انسانی و محیط زیست در ایران، عراق ، افعانستان ، کویت و ... وارد آمده و می آید، قابل مشاهده است. همچنانکه خاورمیانه غربی و شمال آفریقا با تهدیدهای جدی در این زمینه روبرو هستند.
خوشبختانه در کشور ما مطالعات جدی در این عرصه صورت گرفته است که امید می رود بازتاب خود را در زمینه های حقوقی و اجرایی پیدا کند. پژوهش ها نشان می دهد که محو مین های مرزی نیاز به حرکت ملی (و حتی بین المللی) برای پاکسازی دارد و برای پیگیری این مهم باید محیط زیست و حفظ طبیعت در عرصه نظر و عمل مورد توجه جدی قرار می گیرد. سازمان ملل متحد نیز اقدام های مناسبی در روند مطالعه و انتشار گزارش ها نسبت به آثار جنگ بر طبیعت کشورهای مختلف داشته که لازم است مورد استفاده و اهتمام صاحب نظران و علاقمندان قرار گیرد. آنچه دراین چشم انداز می تواند و باید مهم قلمداد شود ایفای نقش تشکل ها و نهادهای مدنی و اندیشمندان و صاحب نظران است که به رغم امکانات اندک دارای تاثیرهای فراوان ملی، منطقه ای و بین المللی است.
تلاش های مرکز صلح و محیط زیست ... را در این زمینه ارج می گذاریم و امید داریم استمرار این مهم و گسترش دامنه آن بتواند آثار مخرب جنگ را بر محیط زیست و جامعه انسانی کاهش دهد و اهتمام به صلح مبتنی بر عدالت را افزون سازد.
                                                                                                       سید محمد خاتمی
                                                                                                آبان ماه یکهزار و سیصد و نود 

Saturday, November 5, 2011

مراسم دانشجویان پیرو خط امام

این هم یک خبر دیگر در مورد 13 آبان سال 1390



به مناسبت 13 آبان، سالگرد اشغال سفارت آمريكا، تعدادي از دانشجويان پيرو خط امام با حضور در مرقد امام(ره) و نثار تاج گل با آرمان‌هاي عدالت‌طلبانه امام راحل تجديد ميثاق كردند. در اين ديدار كه تعدادي از شخصيت‌ها و جوانان اصلاح‌طلب و نيز برخي خانواده شهداي دانشجويان پيرو خط امام حضور داشتند پس از انجام مراسم رسمي احترام و نواخته شدن سرود جمهوري اسلامي، شركت‌كنندگان با حضور در كنار مرقد مطهر امام(ره) و نثار تاج گل، ياد و خاطره امام راحل و شهدا را گرامي داشتند.
معصومه ابتكار، عضو شوراي شهر تهران و از دانشجويان پيرو خط امام در اين مراسم با اشاره به سالگرد تسخير سفارت و آرمان‌هاي عدالت‌طلبانه دانشجويان در 13 آبان 58 از طرف سيدحسن خميني توليت حرم مطهر امام(ره) از حاضران قدرداني كرد و با اشاره به عدم حضور تعدادي از چهره‌هاي شاخص در ميان جمع گفت: شايسته است ياد همه عزيزان اين جمع مخصوصا شهدايي كه الان در ميان ما نيستند را گرامي بداريم و همچنين ياد عزيزاني كه به هر دليل امروز نتوانستند ما را همراهي كنند و امكان حضورشان فراهم نشده است.
الهه مجردي، ديگر سخنران اين مراسم بود كه با اشاره به شعارهاي ابتداي انقلاب و حال‌وهواي آن روزها گفت: زماني‌كه وارد مرقد امام شدم ياد شعارهاي انقلاب افتادم، در شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، شعار آزادي قبل از شعار جمهوري اسلامي بود، شعار زيبايي كه نسل ما در پيام‌هاي امام مي‌شنيد و امام را رهبر آزادگان و عدالت‌طلبان مي‌شناخت، شعارها و پيام‌هايي كه نسل ما زندگي و اهداف خود را براساس آن تنظيم كرد.
وي افزود: هنگامي كه پسر شهيد هادي پور از دانشجويان فعال پيرو خط امام را ديدم واقعا متاثر شدم، جمع دانشجويان خط امام، لطمات زيادي را متحمل شدند نظير از دست دادن رحمان دادمان و رضا اخياني كه متاسفانه در حوادث هوايي به رحمت الهي پيوستند و چندين نفر از دانشجويان خط امام كه در جنگ و دفاع از ميهن، شهيد شدند كه ضمن گراميداشت ياد آنها از صميم قلب اميدواريم مقاومت‌ها و سختي‌ها نتيجه بدهد و روزهاي بهتري براي كشورمان فرا برسد.
مهندس حبيب‌الله بيطرف، ديگر سخنران اين مراسم بود كه ضمن تسليت شهادت امام محمد باقر (ع)، 13 آبان را يادآور اتفاقات سه‌گانه بزرگي در تاريخ انقلاب دانست و اظهار داشت: تبعيد حضرت امام، كشتار دانش‌آموزان در سال 57 و حادثه تصرف لانه جاسوسي آمريكا؛ سه اتفاق بزرگي هستند كه هر سه از اهميت بسزايي در انقلاب ما برخوردارند. اما حادثه تصرف لانه جاسوسي آمريكا كه در زمان خودش با استقبال عظيم ملي روبه‌رو و از بازتاب بين‌المللي زيادي برخوردار شد، سرنوشت انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را تداوم بخشيد. همه ما مي‌دانستيم كه اگر در آن شرايط دست‌هاي آمريكا قطع نشود ممكن است حوادثي پيش بيايد كه نظام جمهوري اسلامي عملا در چالش‌هاي شديدي قرار بگيرد و در عمل ديديم كه امام با درك عميق و بينش وسيعي كه داشت، اين حركت را انقلاب دوم ناميد. هيچ يك از ما باور نمي‌كرديم كه حادثه تا اين اندازه مهم باشد اما درك امام بود كه ابعاد اين حادثه را يك حادثه جهاني و يك حادثه تاريخي در تاريخ معاصر ايران قرار داد.
بيطرف با اشاره به عدم دخالت و مشاركت دانشجويان تسخير‌كننده سفارت در برگزاري مراسم سالانه 13 آبان، افزود: اميدوار بوديم طي سال‌هاي بعد از 58 هم اين حادثه مثل همان روزهاي اول گرامي داشته شود و در قبال كساني كه بدون هيچ چشمداشت، فقط به خاطر انقلاب اسلامي، عشق به امام و عشق به استقلال و آزادي اين مملكت عزيز اين حركت را انجام دادند، حداقل انديشه‌ها و نگاه‌شان در سال‌هاي بعد منعكس شود و تداوم داشته باشد اما متاسفانه اين روزها شاهد هستيم طور ديگري از آن روزها ياد مي‌شود.
وي در پايان گفت: اين حركتي كه دوستان جهت جمع شدن انجام دادند و توانستيم در سالگرد 13 آبان حداقل ديدار و پيماني با امام، مرادمان، پير ديرمان و رهبرمان داشته باشيم كار خيلي ارزشمندي بود كه بايد از كساني كه مسبب آن هستند، تشكر كرد و بايد ياد عزيزاني را كه در ميان ما نيستند گرامي داشت، چه آنهايي كه در حوادث بعدي شهيد شدند، چه كساني كه امكان حضوردر اين جمع را نداشتند.
در پايان اين مراسم مهندس محمد نعيمي‌پور، ديگر عضو دانشجويان پيرو خط امام ضمن تشكر از توليت حرم امام(ره) و حاضران در مراسم گفت: امروز شرايط به گونه‌اي پيش رفته كه توجيه و توضيح خيلي از مسايل براي جوانان سخت‌تر شده اما فكر مي‌كنم آنچه مشخص است نيت‌هاي پاكي است كه در پس اين حركت وجود داشت. اميدواريم با همين نشاطي كه داريم بر سختي‌ها غلبه كنيم و در سالگرد بعدي 13 آبان شرايط بهتري براي برگزاري پرشكوه‌تر اين مراسم داشته باشيم.

گفت و گو درباره 13 آبان؛ 32 سال بعد

امسال برای سالروز 13 آبان مصاحبه ای با روزنامه شرق داشتم که به همین مناسبت هم آن را در وبلاگم می گذارم:
دانشجویان رادیکال نبودند
ندا سلامیان - از روزي كه محسن ميردامادي حرف آخر را زد و گفت: «پيشنهاد ما، اشغال مسالمت‌آميز سفارت آمريكاست» تا امروز بيش از سه دهه مي‌گذرد. دولتمردان ايران رفتند و آمدند، سياستمردان آمريكا جاي خود را به ديگري دادند، دانشجويان بزرگ و خود، سياستمداران ديگري شدند، اما هنوز سوال‌ها در پي نام‌هايي مي‌روند كه با 13 آبان پيوند هميشگي خورده‌اند. به هميشگي تاريخ. معصومه ابتكار يكي از آن نام‌هاست كه هنوز پرحوصله و البته با ادبياتي يادآور آن سال‌ها پاسخ مي‌دهد. مي‌پرسم: «خسته نشديد؟» او اما به درستي معتقد است مي‌توان تاثير آنچه را كه در 13 آبان ماه 57 رخ داد در اتفاقات امروز ايران ديد. معصومه ابتكار در دولت اصلاحات، مانند پدر رياست سازمان محيط‌زيست را انتخاب كرد و امروز اگرچه در يكي از اتاق‌هاي شوراي شهر تهران مي‌نشيند ولي هنوز دغدغه‌هاي خود را در محيط‌زيست مي‌جويد. با او در اين گفت‌وگو، سوال‌هايمان را نه از چگونگي كه از چرايي اشغال سفارت پرسيديم. خاطرات خواهر مري درباره چگونگي اشغال سفارت آمريكا را در كتاب او بخوانيد با نام «تسخير». 
شما و ديگر دانشجوياني كه در ماجراي 13 آبان حضور داشتيد، يك جمله مشترك داريد كه پس از آن سال‌ها بارها تكرار شده و آن اين است كه اشغال سفارت آمريكا را بايد مانند هر رويداد تاريخي ديگري در بستر زماني و مكاني خود، مورد بررسي و تحليل قرار داد. من هم با در نظر گرفتن اين اصل از شما مي‌خواهم كه ابتدا از فضاي سياسي و اجتماعي حاكم بر دانشگاه‌ها در آن روزها بگوييد و اينكه چگونه بر تصميم دانشجويان تاثير گذاشت؟ 
شايد بهتر باشد پيش از آنكه به فضاي دانشگاه‌ها بپردازيم ،كمي درباره فضاي كلي كشور صحبت كنيم. حدود 9 ماه از پيروزي انقلاب گذشته بود و كشور هنوز در بسياري از زمينه‌ها در وضعيتي انقلابي، ناپايدار و بسيار آشفته به سر مي‌برد. انقلاب اسلامي دگرگوني‌هاي بنياديني را در ساختارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشور به وجود آورده بود و در ساختار سياسي خود نيز تنها يك دولت موقت و يك شوراي انقلاب داشتيم. تا آن روز مجلس، قانون اساسي، رييس‌جمهور منتخب مردم و دولت مستقر و رسمي تشكيل نشده بود و نظام‌هاي اطلاعاتي، امنيتي هنوز در وضعيت بي‌ثبات پس از انقلاب و‌ گذار از آن قرار داشتند. اين دگرگوني‌ها به دانشگاه‌ها نيز رسيد. پيش از انقلاب به دليل فعاليت‌هاي مبارزاتي دانشجويان در ابعاد مختلف و در سطح بسيار وسيعي عليه رژيم شاه، فضاي دانشگاه‌ها هم رنگ‌وبوي مبارزاتي داشت و بدون شك حركت اصلي انقلاب از دانشگاه‌ها شكل گرفت. در سال‌هاي 55، 56 دانشگاه‌ها در وضعيت اعتصاب و تظاهرات پرشور قرار داشتند و اگرچه گردش اطلاعات به صورت آزادانه و آشكارا صورت نمي‌گرفت اما به شكل زيرزميني تمام اخبار، اطلاعات و تحليل‌ها بر حركت دانشجويان به‌ويژه جنبش دانشجويان مسلمان تاثير‌گذار بود. جنبش دانشجويان مسلمان و انجمن‌هاي اسلامي در آن سال‌ها بسيار قوت گرفتند و اين تاثيرگذاري تا روز پيروزي انقلاب اسلامي هم ادامه داشت، بنابراين شاهد يك فاز آگاهي توام با مسووليت اجتماعي - سياسي و همگامي با مردم در جريانات دانشجويي بوديم و پس از انقلاب هم فضاي باز دانشگاه‌ها امكان طرح موضوعات مختلف از جمله مسايل بين‌المللي و عقيدتي را ايجاد كرد و تضارب آرايي كه پيش از آن چندان امكان بروز پيدا نكرده بود در آن روزها در فضاي دانشگاه‌ها و بين دانشجويان مشاهده مي‌شد. از جمله مباحثات، تريبون‌هاي آزاد و ميزگردهايي بود كه در طيف‌هاي مختلف ميان دانشجويان با گرايش چپ و دانشجويان مسلمان شكل مي‌گرفت.
 
اين فضاي باز كه بر محيط زندگي دانشجويان و بر جامعه دانشگاهي حاكم بود چگونه روي تصميم آنها در مورد اشغال سفارت آمريكا تاثير گذاشت؟ 
يكي از بحث‌هاي بسيار مهم اين بود كه چرا انقلاب‌هاي ضدامپرياليستي با موانع و مشكلات زيادي روبه‌رو مي‌شوند و به‌زودي شكست مي‌خورند. ما نمونه آن را هم در دولت ملي ايران شاهد بوديم و هم در انقلاب شيلي. پرسشي كه مطرح مي‌شد اين بود كه چرا پس از انقلاب شيلي، حكومت آلنده كه تازه بر سر كار آمده بود به سرعت و با يك كودتا سرنگون شد و در ايران نيز به چه دليلي، دولت ملي مصدق با رشد اختلافات داخلي و دخالت دولت آمريكا در عمليات آژانس و در نهايت با كودتاي 28 مرداد سقوط كرد. 
پاسخ مشترك همه اين پرسش‌ها دولت آمريكا بود؟ 
دخالت‌هاي دولت آمريكا البته در كنار ضعف و تزلزل داخلي و فقدان پشتوانه مردمي، دلايلي بود كه براي سقوط آن حكومت‌ها مطرح مي‌شد. ما به‌دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش بوديم كه ملت‌ها چگونه مي‌توانند نه در شعار كه در عمل در برابر امپرياليسم ايستادگي كنند و چه تهديدها و فرصت‌هايي پيرامون يك انقلاب شكل مي‌گيرد. اين بحث‌ها حاصل فضاي آزادي بود كه مدتي پس از انقلاب در دانشگاه‌ها شكل گرفت و در آن روزها جريان غالب دانشجويي درگير همان تحليل‌ها و بحث‌هاي اجتماعي، سياسي و عقيدتي بود. 
با توجه به اين پرسش‌ها و البته كشورهايي كه مانند ايران در فضاي پس از انقلاب قرار داشتند، جريان دانشجويان مسلمان درباره شرايط داخلي كشور چگونه فكر مي‌كردند؟ 
تحليل دانشجويان در آن مقطع اين بود كه كشور به دليل حوادث پس از انقلاب به سمت آشفتگي مي‌رود و شرايط ويژه‌اي حاكم است كه دستگاه‌هاي رسمي، امنيتي و اطلاعاتي پاسخگو نيستند. ما اين شرايط را با قبل از كودتاي 28 مرداد در ايران و شرايط پيش از كودتا عليه حكومت آلنده در شيلي مشابه ديديم، البته در آن روزها نمي‌توانستيم با قطعيت كامل از پيش‌بيني‌ها و تحليل‌هايمان سخن بگوييم اما بسياري از شواهد نشان‌دهنده اين بود كه امكان روي دادن چنين كودتايي پس از انقلاب ايران نيز وجود داشت. با توجه به تجربه بسيار پرهزينه كودتاي سال 1332 كه ايران را وارد دوره 25 ساله ديكتاتوري سياه پهلوي كرد، نگراني اصلي دانشجويان تكرار اين تجربه بود كه باعث شود انقلابي كه نويد آزادي و مردمسالاري داده بار ديگر در دام امپرياليسم بيفتد و از مسير خود خارج شود. همين شبيه‌سازي شرايط بود كه منجر به تصميم دانشجويان در 13 آبان شد. 
كودتاها اغلب در حكومت‌هايي اتفاق مي‌افتند كه در شرايط بي‌ثباتي قرار دارند اما تصويري كه از آن روزها ارايه مي‌شود، حكومتي است كه در مورد شكل آن ترديدي وجود ندارد، چرا كه به رفراندوم گذاشته شده و اداره‌كنندگان آن هم زيرنظر يك رهبري مقتدر انتخاب شده‌اند و به اداره امور مي‌پردازند.
در ماه‌هاي اول به دليل به‌هم‌ريختگي‌هايي كه در ساختارهاي سياسي، امنيتي و اطلاعاتي وجود داشت، آسيب‌پذيري جمهوري اسلامي ايران بسيار بالا بود. تحليل‌هايي هم در اين خصوص ارايه مي‌شد كه كودتاهايي مانند كودتاي نوژه براساس همين آسيب‌پذيري و شرايط ناپايدار حكومت‌ها طراحي شده‌اند. هرچند وقت يك‌بار خبر از درگيري‌هايي مي‌آمد كه بين قوميت‌هاي مختلف و در مناطق مرزي كشور صورت مي‌گرفت. برخي از اين موضوعات با هدف آسيب رساندن به وحدت ملي مطرح مي‌شد. تهديدات مرزي كه از مدت‌ها پيش آغاز شده بود بسيار جدي بود و همچنين اخبار و اطلاعاتي انتشار پيدا مي‌كرد كه موجب افزايش نگراني و احساس ناامني در مردم مي‌شد. اينها مسايلي هستند كه در ابتداي انقلاب نهاد مستقر و رسمي براي رسيدگي و توجه به آنها وجود نداشت چون هنوز نظام سياسي جوان بود و سروسامان نگرفته بود. با وجود اين تهديدها، نيروهاي نظامي هنوز شكل نگرفته بودند، سپاه و بسيج وجود نداشت و ارتش هم در وضعيت آشفته‌اي قرار داشت. تمام آنچه كه داشتيم، كميته‌هايي بودند بدون سازماندهي و برنامه آموزشي مناسب. يك انقلاب عظيم مردمي صورت گرفته بود اما به هنگام استقرار، در شرايط پايدار و باثباتي قرار نداشت. 
يكي از تحليل‌هايي كه درباره اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان مي‌شود، اينست كه اين حركت، حركتي راديكال بود كه مي‌توان آن را معلول فضاي آشفته و احساسي حاكم بر جامعه آن سال‌ها دانست. از سوي ديگر، خود اين رويداد شايد آغازگر تندروي‌هاي ديگري به‌خصوص در مورد برخورد با آمريكا و كشورهاي غربي شد. شما به‌عنوان يكي از آن دانشجويان، حركت خود را راديكال مي‌دانيد؟ 
شايد اگر آمريكا در تنظيم مناسبات خود با ايران، راديكال عمل نمي‌كرد اين اتفاق هيچ‌گاه نمي‌افتاد اما متاسفانه اين دولت در مواجهه با انقلاب ايران به جاي پذيرفتن واقعيت اين تغيير و تنظيم روابط خود براساس آن، در موضعي منفي قرار گرفت و آن را انكار كرد. از گزارش‌هاي منتشر شده و مذاكراتي كه صورت گرفت، روشن است كه آمريكا از شيوه‌هاي مختلف براي مهار كردن انقلاب استفاده مي‌كرد و اگرچه در ظاهر به‌دنبال برقراري ارتباط و انجام برخي ملاقات‌ها بود اما در عمل و خصوصا در عرصه رسانه برخلاف گفته‌هايش عمل مي‌كرد، رسانه‌هايي كه زيرنظر دولت آمريكا فعاليت مي‌كردند به شدت عليه انقلاب ايران موضع‌گيري مي‌كردند و تمام جريانات منتهي به انقلاب را به‌عنوان نوعي عقبگرد و واپسگرايي تحليل مي‌كردند. آنها در تلاش بودند كه افكار عمومي جهان را نسبت به اتفاقات داخلي ايران بدبين كنند چراكه موقعيت خود را در منطقه در خطر مي‌ديدند و نگران ادامه اين موج در ديگر كشورهاي منطقه بودند. آمريكا از همان سال‌ها نگران انقلاب‌هاي مردمي عليه حكومت‌هاي دست‌نشانده خود در منطقه بود و به همين دليل با تمام قوا تلاش مي‌كرد كه انقلاب ايران را مهار كند. در نهايت اين برخورد با ايران در مقطعي منجر به اشغال سفارت توسط دانشجويان شد. اين دانشجويان، افراد راديكالي نبودند بلكه بسيار هم روشنفكر بودند و اگرچه در فضاي انقلابي قرار داشتند اما الگوي حركت خود را انقلاب مسالمت‌آميز 57 مي‌دانستند كه رهبر آن هيچ‌گاه به‌دنبال مبارزه مسلحانه يا خونريزي نبود. بنابراين دانشجويان اعتقادي به تندروي نداشتند اما پس از ورود شاه به آمريكا كه نقطه‌عطف اين ماجرا بود آنها در تنگنايي قرار گرفتند كه اين اقدام را آخرين راه چاره در مقابل اين برخوردها و سياست‌هاي خصمانه ديدند
پس به اعتقاد شما اين حركت، يك واكنش راديكال به يك كنش راديكال بود؟
بله، همچنين واكنشي به يك واقعيت تاريخي بود. من به دليل اينكه كتاب خود را در مورد واقعه 13 آبان (به نام «تسخير») ابتدا به زبان انگليسي نوشته بودم، در برخوردهايم با خبرنگاران خارجي مي‌ديدم كه آنها معتقدند، كودتاي 28 مرداد 1332 و دخالت آمريكا تنها دليل موجه اين اقدام دانشجويان است و در غير اين صورت به هيچ عنوان نمي‌توان اشغال سفارت آمريكا را توجيه كرد. اين نظر قابل قبول است اما به دليل اينكه ذهنيت دانشجويان اين بود كه امكان تكرار آن كودتا وجود دارد و البته چند سال بعد هم آلبرايت رسما مدارك مربوط به دخالت آمريكا را افشا كرد، اقدام دانشجويان توجيه شفاف و روشني پيدا مي‌كند. 
‌با توجه به همين توجيه تاريخي آيا هدف اصلي شما جلوگيري از كودتايي بود كه آن را پيش‌بيني مي‌كرديد يا انتظار يك اقدام عملي از سوي آمريكا براي استرداد شاه را هم داشتيد؟ 
هدف اصلي دانشجويان اين بود كه مانع وقوع سلسله اتفاقاتي بشوند كه مي‌توانست لطمات جبران‌ناپذيري به كشور بزند. مناسبات مجامع بين‌المللي هم در آن مقطع به گونه‌اي نبود كه سخن مردم ايران را بشنوند و به همين دليل، يكي ديگر از اهداف اين حركت، رساندن صداي مردم ايران به گوش مردم جهان بود. البته خواسته‌هاي ديگري هم وجود داشت كه ما انتظار برآورده شدن آنها را هم داشتيم. 
يعني فكر مي‌كرديد با اشغال سفارت، امكان دارد آمريكا شاه را به ايران بازگرداند؟ 
فكر مي‌كرديم كه اگر آمريكا بخواهد مناسبات آينده خود را با ايران تنظيم كند نبايد روي مهره‌هاي‌سوخته حساب باز كند بلكه بايد با درنظر گرفتن قدرت و جايگاه ايران پس از انقلاب، سياست‌هاي خود را اتخاذ كند. 
واقعه 13 آبان بيش از هر چيزي با دو موضوع گره خورده است. يكي روابط ايران و آمريكا و ديگري كناره‌گيري دولت بازرگان. در تحليل‌ها غالبا اشغال سفارت آمريكا را يكي از علل اصلي قطع روابط ميان دو كشور مي‌دانند درحالي‌كه دانشجويان آن روز اين رابطه علت و معلولي را ميان اين دو واقعه نمي‌پذيرند. به نظر شما آن اتفاق چقدر روي قطع روابط دو كشور تاثير گذاشت؟
از همان سال 57 تا به امروز، تحليل‌هاي مختلفي در اين زمينه ارايه شده و ديدگاه‌ها متفاوت است اما برخي بسيار ساده‌انديشانه همواره تلاش كرده‌اند كه تقصير تمام مشكلات را بر گردن اشغال سفارت آمريكا بيندازند. از سوي ديگر هم نمي‌توان 13 آبان را منشأ بسياري از تحولات در روابط ايران با آمريكا ندانست. اگر بخواهيم تاثير اين واقعه را به‌درستي درك كنيم بايد به زمينه‌هايي كه پيش از اشغال در داخل و خارج ايجاد شده بود هم توجه داشته باشيم. برخي معتقدند اگر سفارت آمريكا هم اشغال نمي‌شد، به دليل ايستادگي ايران روي مواضع و حقوق خود، اين قطع رابطه از سوي آمريكا رخ مي‌داد و واقعه 13 آبان تسريع‌كننده اين مساله بود نه علت اصلي آنها. همچنين برخي‌ها علت استعفاي دولت موقت را اشغال سفارت اعلام مي‌كنند درحالي‌كه مرحوم مهندس بازرگان پيش از آن هم بارها استعفا داده بود و اين مساله فقط بهانه‌اي شد كه استعفاي ايشان پذيرفته شود يا عده‌اي سرآغاز جنگ را كه چندماه بعد اتفاق افتاد، اشغال سفارت مي‌دانند درحالي‌كه تحركات مرزي عراق عليه ايران و تهديدات صدام از مدت‌ها قبل آغاز شده بود. 
امروز كه به آن رويداد نگاه مي‌كنيد و با توجه به فرازونشيب‌هايي كه رابطه ميان اين دو كشور در طول اين سال‌ها داشته آيا دستاوردهاي اشغال سفارت را متناسب با هزينه‌هايش مي‌بينيد؟ 
واقعه 13 آبان، قطعا براي كشور ما هزينه‌ها و عوارض منفي زيادي داشته است. حداقل امروز كه 32 سال از آن ماجرا مي‌گذرد ما به‌عنوان نسلي كه درگير آن بوديم بايد با ديدي واقع‌بينانه به اين رويداد و پيامدهايش نگاه كنيم. 
قطع رابطه با آمريكا را از هزينه‌هاي اين واقعه مي‌دانيد يا از دستاوردهايش؟ 
بستگي به نوع نگاه ما به اين موضوع دارد. براساس پيش‌فرض دانشجويان اگر قرار بود مناسبات بين اين دو كشور دوباره به شكل سلطه يك‌جانبه از سوي آمريكا نسبت به ايران ادامه داشته باشد، اين قطع رابطه جنبه مثبت پررنگ‌تري پيدا مي‌كند اما اگر بنا بود آمريكا به سمت برقراري روابط متعادل با ايران برود شايد جنبه منفي آن بيشتر است البته آمريكا فرصت داشت حسن‌نيت خود را طي سال‌هاي بعد نيز ثابت كند اما ديديم كه اين دولت هيچ‌گاه نتوانست بپذيرد كشوري كه سال‌ها حياط‌خلوت آن بوده، امروز تبديل به كشوري مستقل شده است. شايد اگر مناسبات سياسي از سوي آمريكا اصلاح مي‌شد هيچ‌كدام از اين هزينه‌ها به دو كشور تحميل نمي‌شد اما باتوجه به پيشينه اين دولت در زمينه مداخله در انقلاب‌هاي مردمي، احتمال آن بسيار كم بود.
اين پرسش را از اين جهت پرسيدم كه شما اگرچه در ميان دانشجويان اشغالگر سفارت آمريكا بوديد، اما سال‌ها بعد به عضويت دولتي درآمديد كه يكي از سياست‌هاي اصلي خود را در مواجهه با آمريكا و غرب، سياست تنش‌زدايي اعلام مي‌كرد.
اين بحث مهمي است. چراكه امروز برخي از افراد اين تغيير را به معناي فرصت‌طلبي اصلاح‌طلبان مي‌دانند، در حالي‌كه اين تغيير موضع، نشان‌دهنده قدرت تحليل و عمق نگرش آنها نسبت به مسايل سياسي زمانه خود است. اين جريان در آن سال‌ها عنوان اصلاح‌طلبي را نداشت اما تعدادي از آن دانشجويان، تبديل به افراد برجسته‌اي در جريان اصلاح‌طلبي شدند. تصور دانشجويان هم اين بود كه اين حركت در نهايت، سه يا چهار روز ادامه پيدا مي‌كند و مطالبات مردم ايران برآورده مي‌شود اما آنها موافق بسياري از سياست‌هايي نبودند كه پس از آن در رابطه با آمريكا اتخاذ شد.
سياست‌هاي همان سال يا دولت‌هاي بعدي؟ 
هم آن سال و هم سال‌هاي بعدي. اعتقاد داشتيم كه پس از رسيدن كشور به ثبات و استقلال سياسي، بايد روابط خود با آمريكا را براساس سه عنصر اصلي سياست خارجي يعني عزت، حكمت و مصلحت كشور و به شكلي منطقي تنظيم مي‌كرديم. اين مناسبات مي‌توانست براي تامين منافع دو كشور و در نقطه‌اي متعادل شكل بگيرد كه حاصل آن نه وادادگي سياسي باشد و نه يك دشمني كور. برقراري رابطه ميان دو كشور هم لزوما به معناي ايجاد روابط دوستانه نيست، بلكه مي‌تواند به رابطه‌اي ديپلماتيك با هدف تامين منافع مشترك دو كشور محدود شود. دولت آمريكا همواره نگاه خصمانه‌اي را به انقلاب ايران داشته است، اما اين مساله به معناي بن‌بست رابطه ديپلماتيك ميان اين دو كشور نيست. موضع اصلاح‌طلبان اين بود كه هيچ‌گاه از واقعه 13 آبان اظهار پشيماني نكرده‌اند اما همواره سياست‌هاي خود را در ارتباط با كشورهاي خارجي با توجه به تحولات داخلي و خارجي و براساس همان اصول اوليه خود، دنبال كرده‌اند. متاسفانه اين موضع‌گيري عقلاني اصلاح‌طلبان كه پيشينه مبارزات انقلابي و حتي ضدآمريكايي بيشتري نسبت به برخي از گروه‌هاي داخلي دارند، باعث اتهام‌زني‌هاي بسياري شد درحالي‌كه مي‌بينيم سياست‌هاي تنش‌زدايي و گفت‌وگوي تمدن‌هاي دولت اصلاحات مانند چتر حمايتي عمل كرد و باعث شد نگراني‌اي كه پس از افغانستان و عراق، در مورد ايران وجود داشت، تا حد زيادي كاهش پيدا كند. امروز متاسفانه در مورد رابطه با آمريكا نگاه‌هاي تبليغاتي و پوپوليستي جايگزين نگاه عقلاني گذشته شده است كه معلوم نيست تا چه حد مي‌تواند منافع ايران را تامين كند. 
در كنار موضوع آمريكا يكي از نتايج غيرمستقيم اشغال سفارت، بيشتر شدن فشارها بر دولت موقت و در نهايت كناره‌گيري آن بود. فضاي فكري دانشگاه‌ها درباره دولت موقت چگونه بود و دانشجويان درباره مهندس بازرگان چگونه فكر مي‌كردند؟ 
بعضي از تحليل‌گران چنين تحليل كرده‌اند كه دانشجويان با هدف ساقط‌كردن دولت موقت دست به اين كار زده‌اند كه اين موضوع اصلا صحت ندارد. آنها دولت مرحوم مهندس بازرگان را دولتي برخاسته از شرايط انقلاب مي‌دانستند كه طبيعتا شرايط آرماني را نداشت. اين دولت با آرمان‌ها و اهداف انقلاب و امام(ره) حركت مي‌كرد اما يقينا محدوديت‌هاي زيادي در سياست‌ها و رويكرد‌هايي كه مي‌توانست انتخاب كند، داشت. تحليل بخشي از دانشجويان اين بود كه دولت موقت در شرايط آشفته پس از انقلاب نمي‌توانست با تهديدات روزافزون و مشكلاتي كه هر روز به شكلي بروز پيدا مي‌كرد كار خود را به خوبي ادامه بدهد و نياز به دولتي باثبات‌تر و مجلس منتخب مردم احساس مي‌شد. استعفاي مهندس بازرگان نيز همان‌طور كه ايشان و ديگر اعضاي دولت موقت در خاطرات و تحليل‌هايشان اشاره كرده‌اند، به دليل مشكلات بسيار زيادي بود كه از مدت‌ها قبل آغاز شده بود و علت اصلي آن، اشغال سفارت آمريكا نبود. بنابراين هيچ دشمني و تخاصمي ميان دانشجويان و دولت مرحوم مهندس بازرگان وجود نداشت، چراكه برخي از آنها با اين دولت پيوندهايي داشتند. براي مثال پدر من، مرحوم دكتر تقي ابتكار در آن سال معاون مهندس بازرگان و اولين رييس سازمان محيط‌زيست بود و من عضو خانواده‌اي بودم كه نسبت به مرحوم مهندس بازرگان و همكاران ايشان در دولت موقت به هيچ‌وجه رويكرد منفي نداشتيم.
شرايط زندگي و محيط خانوادگي شما چنين رويكردي را ايجاب مي‌كرد، نظر ساير دانشجويان درباره دولت موقت چگونه بود؟ 
با توجه به گستردگي دانشجويان فعال در آن مقطع، يك شوراي مركزي انتخاب شد تا روند تصميم‌گيري‌ها تا آنجا كه امكان دارد دموكراتيك باشد. بنابراين، درباره بعضي از مسايل، اعضاي شوراي مركزي تحليل‌هاي خود را ارايه مي‌دادند و تصميم‌گيري مي‌كردند و گاهي اوقات نيز تصميم‌گيري‌ها تحت‌تاثير فشارهاي اكثريت دانشجويان قرار مي‌گرفت. امروز بسياري از آن دانشجويان ضمن اينكه از اصل آن رويداد پشيمان نيستند، اما معتقدند در مورد موضع‌گيري‌هاي سياسي و افشاگري‌هايي كه پس از آن در مورد اعضاي دولت موقت انجام شد، تندروي‌هايي صورت گرفت و از خط اعتدال عبور كردند. 
شايد يكي از دلايلي كه مي‌توان براي تقابل مواضع دانشجويان با دولت مرحوم بازرگان مطرح كرد، تفاوت در رويكرد هر يك از آنها نسبت به انقلاب باشد. اعضاي دولت موقت بيشتر بر وجه ضد استبدادي انقلاب تاكيد مي‌كردند درحالي‌كه دانشجويان و برخي از گروه‌هاي سياسي، وجه ضداستعماري و ضدامپرياليستي آن را پررنگ‌تر مي‌كردند. 
بله، عناصري در دولت موقت بودند كه سال‌ها سابقه مبارزات فداكارانه و صادقانه عليه استبداد را در كارنامه خود داشتند و به همين جهت هم بسيار مورد علاقه و احترام حضرت امام(ره) بودند. اما نقطه قوت آنها همين مبارزات ضداستبدادي بود و يكي از انتقادهايي كه به آنها وارد مي‌شد اين بود كه مواضعي متناسب با برخوردهاي راديكال آمريكا اتخاذ نكردند و شايد تحليل جامعي از آن موضوع نداشتند. 
واكنش‌ها به اشغال سفارت متفاوت بود. تظاهرات‌هايي توسط توده مردم در حمايت از اين حركت در اطراف سفارت انجام شد، برخي از گروه‌هاي سياسي به تبعيت از نظر امام (ره) به‌طور كامل از اين اقدام حمايت كردند و البته گروه‌هايي هم موافق اقدامات راديكال‌تري درخصوص سفارت آمريكا بودند. چه كساني واكنش منفي نشان دادند؟ 
بعد از اينكه حركت دانشجويان مورد تاييد امام (ره) قرار گرفت، تقريبا واكنش‌ها در سطح ملي به صورت يكپارچه درآمد و حتي در روزهاي ابتدايي اشغال و به دليل فضاي ايجاد شده، برخي از اعضاي دولت موقت هم واكنش منفي در مورد اين اقدام از خود نشان ندادند و آن را طبيعي دانستند. اين حركت كه حدود 9 ماه پس از انقلاب انجام شد مجددا باعث ايجاد همدلي و انسجام ميان مردم و گروه‌هاي سياسي مختلف شد اما طبيعتا مانند هر رويداد ديگري، مخالفاني نيز داشت. اين مخالفان شامل بعضي از روحانيون شوراي انقلاب كه نماز خواندن در سفارت را به دليل غصبي بودن باطل مي‌دانستند مي‌شد تا گروه‌هاي سياسي چپ (کمونیست ها) كه دل‌شان مي‌خواست اين حركت توسط آنها صورت مي‌گرفت. دانشجويان مسلمان، ابتكار عمل را از گروه‌هاي چپ گرفتند، چراكه اگر آنها سفارت را اشغال مي‌كردند هم اتفاقات راديكال‌تري مي‌افتاد و هم احتمال پذيرفتن مردم بسيار كم بود. اعتقاد گروه‌هاي چپ اين بود كه آنها مبارزان بلامنازع ضدامپرياليسم هستند و گروه‌هاي مسلمان تا آن روز كارنامه روشني در اين زمينه نداشتند اما اين بار دانشجويان مسلمان اين امتياز را از جريان چپ گرفت. 
واكنش روشنفكران چگونه بود؟ 
واكنش‌ها در آن مقطع يك مساله است و واكنش‌هايي كه در سال‌هاي بعد و با گذشت زمان نشان داده مي‌شد، مساله ديگري است. در همان سال برخي از گروه‌هاي سياسي به راديكال بودن اين اقدام اشاره مي‌كردند اما هرچقدر از نظر زماني از آن رويداد فاصله مي‌گرفتيم، انتقادات بيشتري به اين حركت وارد مي‌شد. البته بايد تبليغات بسيار منفي رسانه‌هاي خارجي عليه دانشجويان را نيز درنظر گرفت، چراكه آنها تا مدت‌ها نمي‌پذيرفتند كه اين افراد، جمعي از دانشجويان روشنفكر هستند و نه يك گروه چريكي، مسلح و چپ. متاسفانه تحريف تاريخي كه از سوي آنها آغاز شد سال‌ها بعد توسط برخي گروه‌هاي سياسي داخل و براي تضعيف اصلاح‌طلبان و واقعه 13 آبان ادامه پيدا كرد و كتاب‌هايي منتشر شد كه در آنها دانشجويان مسلمان پيرو خط امام را مرتبط با سازمان مجاهدين خلق و منافقين اعلام شدند. درحالي‌كه انتخاب عنوان «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» به اين دليل بود كه ما عدم وابستگي خود را به گروه‌هاي سياسي نشان دهيم.
در كنار واكنش‌هاي موافق و مخالف، عامل ديگري كه به اين موضوع ابعاد گسترده‌اي داد، طولاني شدن مدت زمان گروگانگيري (444 روز) بود. درباره تداوم گروگانگيري چگونه فكر مي‌كنيد؟ 
موضع دانشجويان در رابطه با ادامه ماجرا بسيار متفاوت با اصل واقعه 13 آبان است. ما تحليلي واقع‌بينانه نسبت به قابل قبول بودن اشغال سفارت در شرايط آن سال‌ها داريم، اما فكر مي‌كنيم انتقاداتي به ادامه اشغال سفارت وارد است و اين موضوع مي‌توانست بهتر و با سرعت بيشتري مديريت شود. اتفاقي كه در طبس افتاد نيز باعث طولاني‌تر شدن اين موضوع شد اما اعتقاد ما بر اين بود كه پس از امضاي قرارداد الجزاير و با گذشت زمان هم مي‌توانستيم روابط خود را با آمريكا با رعايت اصول و حقوق كشور، تنظيم كنيم.