Monday, November 29, 2010

جنگل می سوزد


دلم برای جنگل های سوخته ایران می سوزد




دوستداران طبیعت برای حفاظت از جنگل های ایران البته تلاش های زیادی کرده اند.   بخش هایی از آنچه طی دوران اصلاحات شاهدش بودم را در
فصل های 17، 19 و 20 کتاب خوشه های شهریور 
مورد اشاره قرار داده ام  

Sunday, November 28, 2010

به یاد چلچراغ

به مناسبت انتشار چهارصدمین شماره چلچراغ از من خواستند تا یادداشتی برایشان بنویسم. بادداشتی که این روزها به درد مناسبت توقیف چلچراغ می خورد: 
                                                                                                     
چهارصدمین شماره مجله چلچراغ می آید تا نشانی از حیات و سرزندگی جامعه جوان ایران باشد؛
نهال چلچراغ با قلم جوانان پر شور و شعور ما در شرایطی به راه خود ادامه داد که گاه بادهایی پیام آور پاییز یا  دوران دشوار خشکسالی بودند. اما امید هرگز در پای دشواری ها به زانو در نیامد و چلچراغ  در طنین صدای گام های محکم امیدوارانی تداوم یافت که صدای قدم هایشان درهای بسته را باز می کرد و صدق و عزمشان راههای بسته را می گشود.
اینک یاران چلچراع به چهارصد مین خانه رسیده اند و پرنده ای را می مانند که در فتح سرمنزل مقصود به سیمرغ مبدل شده است... و سیمرغ؛ عجب جلوه زیبایی در ذهن و روح جوان بلند پرواز، پرسشگر و جستجوگر ایرانی دارد.
چلچراغ در این چهارصد شماره تلاش کرده تا از جوانی بگوید و از نیاز جوان به احترام، به آزادگی، به گرامی داشت شخصیت، به حق انتخاب؛ و پاسخ به پرسش های او پاسخ دهد.
جوانی، حرکت شجاعانه در مسیرهای ناشناخته است. جوان ایرانی همواره این جسارت را داشته که در جستجوی حقیقت و پاسخ به پرسش های خود باشد و تا پاسخ آنها را نیابد، دست از مقصود برندارد. جوانان ما دریافته اند که باید به عمق مسایل بیاندیشند و حقیقت را در ظاهر و پوسته نبینند. زیرا  در غیر این صورت نمی توانند به تصمیم یا قضاوت درستی برسند. کاش آن چنان که چلچراغ این ظرفیت را در جوانان ما دید، دیگر رسانه ها نیز آن را باور می کردند.
چهارصدمین شماره چلچراغ اما در آستانه «رمضان» دیدنی تر است؛ رمضان بیداری، رمضان انتخاب، رمضان صبر و استقامت و رمضان خودیابی و خدا یابی.
خوشبختانه دینداری برای جوان ایرانی در قامت انتخابی آگاهانه معنا می یابد؛ یعنی دینداری توام با آگاهی، شعور و معرفت که البته امر دشواری به حساب می آید. تاریخ گواه است که همواره فاصله مدعیان دین داری با اصل دین و ارزش های کارآمد دینی بسیار زیاد بوده و عده ای آن چنان دینداری می کنند که در مغایرت آشکار با مبانی اخلاقی و دینی است. امروز نیز بسیاری متاسفانه از دین برای توجیه رفتارهای غیرقابل قبول خویش بهره می برند.
چلچراغ امید است بیش از پیش به عمق دیدگاههای احیاگر دینی، برای جوانان جستجوگر بپردازد تا مرزهای روشن بینی و دینداری آگاهانه از نگاههای ظاهربینانه و متعصبانه مشخص و سوالات بسیاری دراین عصر پر ابهام پاسخ گفته شود. بی تردید چلچراغ می تواند چهل یا حتی چهارصد چراغ در این مسیر امیدبخش باشد.


با آرزوی رفع توقیف از این مجله دوست داشتنی جوانان.

                                                                                                                

Thursday, November 25, 2010

ولایت؛ آسمانی یا زمینی؟

دیروز در جشنی به مناسبت عید غدیر شرکت کردم. کوچک ترها به شعر و دکلمه های ادبی پرداختند و جوانان جمع به بحث در مورد اینکه چرا حضرت علی (ع) به عنوان جانشین پیامبر و ادامه دهنده راه رسالت، تعیین شد.
برخی پاسخ ها آنی و منطبق بر ذهنیات عمومی بود:
-        -  به خاطر آنکه از طرف خدا مشخص شده بود.
اما بعضی حاضرین با طرح سوالاتی، به عمیق شدن بحث کمک می کردند:
-        -  آیا انتخاب از سوی خداوند کافیست و این انتخاب بدون در نظرگرفتن ظرفیت فردی و وجودی امام علی بوده؟
-        -  علی شایستگی چنین جایگاهی را کسب کرده بود و در پاکدامنی، صداقت، دانش و شجاعت سرآمد زمان خودش بود.
     این گفت و شنود ساده نشانگر سوالات و تناقض های مطرح در جامعه امروز ماست. برای روشن شدن بحث باید از شناخت واژه ولایت که در رسانه ها و منابر و محافل به وفور شنیده می شود، آغاز کرد.
     به موضوع ولایت از دو منظر می توان پرداخت. در منظر اول، ولایت به مفهوم جانشینی، سرپرستی و قیمومیت است و از نظر بسیاری از مفسرین کلمه اولی الامر در قرآن کریم به همین مفهوم اشاره دارد. در منظر دوم، ولایت به معنی محبت و عشق است. مانند آنچه که در آیه الکرسی می فرماید: الله ولی الذین آمنوا... (سوره بقره/ آیه 257)
این دو مفهوم ولایت، هم خاستگاه آسمانی دارد و هم زمینی. یعنی از آنجا که انسان خلیفه الله یا جانشین خداوند در زمین است، سرپرستی او از سویی با آسمان ارتباط یافته و از سوی دیگر پذیرش و تحقق این جانشینی، به انسان زمینی یا مردم مربوط می شود.
محبت نیز در معنی خاص خود دارای ریشه ای آسمانی است که البته یک سویه تحقق نمی یابد، بلکه کششی دو طرفه است. در واقع نمی توان محبت و ولایت را با تحمیل و اجبار محقق ساخت. به ویژه آنکه سعی می شود این رابطه زمین و آسمانی را در مثال ها و مصادیق یا در قالب رابطه عبد و مولا جلوه دهند. یعنی خداوندی که مولی است و بنده ای که عبد است در روابط زمینی مصداق یابد. در این حال الفاظی مانند کدخدا، ارباب، ناخدا و فره ایزدی از یک طرف و رعیت و بنده از طرف دیگر در ادبیات ما جا افتاده است. حتی کلمه ارباب رجوع که در فرهنگ اداری ما پا گرفته ریشه در مراجعه بنده به ارباب دارد.
در واقع آنچه که امروز فهم رابطه در حوزه ولایت را دچار اشکال و تناقض و تنافر می کند از دست رفتن مفهوم اصلی آنست؛ یعنی رابطه دو طرفه ای مبتنی بر فهم، عقل و اراده. این نوع ارتباط را می توان در رابطه خداوند با مومن و رابطه مومن با مومن که دو طرفه و مبتنی بر آگاهی و شعور و اراده و نیز صداقت و شفافیت و یکدلی است، مشاهده کرد؛ «المومن مرات المومن»، مومن آینه مومن است. آینه ای که زیبایی ها و زشتی ها را به طور یکسان می نمایاند.
در مفهوم ولایت نیز رابطه ای دو طرفه نهفته است که براساس عقل و شعور و اراده شکل می گیرد و اساس آن صداقت و شفافیت است. چنانچه هر عنصری غیر از صداقت و حقیقت در آن وارد شود، سبب آسیب و خدشه خواهد بود. در این رابطه دو طرفه قوه قهریه هیچ نقشی ندارد.  چنانچه در مقطعی که امام علی (ع) به واسطه اصرار و خواست مردم جانشینی پیامبر (ص) را در حکومت پذیرفتند، مظهر رابطه ای دو جانبه، محبت آمیز و صادقانه بود.

در مفهوم ولایت، رهایی از استبداد و تفرعن و برخورداری از آزادی و تحقق آزادگی تضمین می شود. پیامبر(ص) می دانست چه کسی را جانشین خود می سازد و رابطه او با مردمی که به دنبال حقیقت و صداقت و شفافیت هستند، چگونه خواهد بود.

Sunday, November 21, 2010

فتنه

بعضی واژه ها با گذر زمان معني و مفهوم جديدی متناسب با تغییرات و تحولات اجتماعی و سیاسی مي يابند. زبان شناسان می گویند سياليت زبان و ادبيات در بخشي مديون سياليت مفهوم واژه هاست كه با تغییر شرايط، مفهوم و گاه مصاديق مورد استناد آنها تفاوت می یابد.
در مروری بر ادبیات معاصر جامعه به راحتی می توان به این قبیل واژگان رسید. از جمله واژه «فتنه» که چندیست بسیار تکرار می شود. تعریف فتنه چیست؟ مفهوم لغوی فتنه امتحان در شرایطی است که حق و باطل در هم آمیخته شده و فضا چون زمان گرگ و میش، غیرقابل تشخیص است. در این زمینه به آیاتی از قرآن کریم و دو روایت اشاره می کنم که البته ممکن است با تعابیر و برداشت هاي رایج و حاكم سازگار نباشد.
کلمه فتنه در قرآن کریم 22 بار و اشکال مختلف آن 11 بار و البته با تعابیر گوناگون آمده است. مثلا آیه 28 سوره انفال می فرماید: اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است. 
اما آیه 48 سوره توبه می فرماید: لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَكَ الأُمُورَ حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ   در حقیقت پیش از این نیز در صدد فتنه جویی برآمدند و کارها را بر تو وارونه ساختند تا حق آمد و امر خدا آشکار شد در حالی که آنان ناخشنود بودند. 


 و حالا روایات: 
«کن فی الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب»  در زمان فتنه، مانند بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند. (امام علی (ع)/ نهج البلاغه/ حکمت اول)
براساس این روایت، اگر کسی شرایطی را فتنه بداند به هیچکدام از طرفین نباید خدمت کند. یعنی نمی تواند برای یک طرف ماجرا سینه بزند، بلکه باید کنار بکشد و یا تقیه کند. همچنین بر این اساس، يك طرف نمي تواند خود را پيروز ميدان و طرف ديگر را شكست خورده بداند.

البته اینکه چه عواملی باعث غبارآلود شدن فضا می شود خود داستانی دارد که مجال دیگری می طلبد.

«فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن» - وقتى دستتان از همه جا كوتاه مى شود و فتنه ها شما را فرا مى گيرد و در حيرت مى مانيد، به قرآن تمسک جویید تا شما را نجات دهد ( بحارالانوار، ج 92، ص 17)

قرآن، پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) همه را در زمان فتنه به خواندن قرآن و تأمل و تدبر در آن توصیه می کنند که:
 أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (سوره محمد / آیه 24)

 دوران فتنه، دوران تاريكيست. فضا خاكستري و مه آلود است. ظالم و مظلوم برای خیلی ها نامعلومند. به باطل لباس حق می پوشانند و حق را باطل جلوه می دهند. در این گرگ و میش فقط بايد از قرآن كمك گرفت و نه از هیچ چيز ديگري. تنها راه نجات، آگاهي منبعث از قرآن، عزت منبعث از قرآن، بصيرت نشات گرفته از قرآن، تفكر متکی بر قرآن، تلاش و كوشش الهام گرفته از قرآن و به کارگیری صبر و استقامت توصیه شده در قرآن است... یعنی عشق و ايمانی كه در شب تاريك و ظلماني فتنه، راه روشن  اميد را نمایان مي كند.

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ - و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود مى‏دانيد كتمان نكنيد (سوره بقره / آیه 42) 


Monday, November 15, 2010

عرفه؛ روز آگاهی

توقف در صحرای عرفات را، نشانی از آغاز حرکت انسان براساس شناخت و آگاهی دانسته اند.
فردا عرفه است؛ روز شناخت، روز آگاهی ... و چه شیرین است دعای عرفه از زبان حسین بن علی (ع) که در انتخابی بزرگ حج را نیمه تمام گذاشت و برای ماموریتی بزرگ تر راهی شد. چرا؟
زیرا شناخت و آگاهی امام نسبت به درد جامعه اش او را برای ایستادگی در مقابل بدعت ها فرا می خواند.
تفاوت حسین بن علی با آنها که تنها صورتی از دین را با خود داشتند در همین آگاهی و شناخت بود ... آگاهی نسبت به واقعیاتی که در بطن جامعه جاریست ...
دعای عرفه منسوب به امام حسین نیز مظهر راز و نیازی انسانی آگاه است که مسیر عبودیت خداوند را از سر شناخت انتخاب کرده است.
در فرازهایی از این دعای زیبا با ترجمه دکترعلی شریعتی می آید:
پروردگار من
مرا از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش
و مرا از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار
خدایا
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی برگردانند
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من ...
ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند
و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند
اگر نبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نابودی تنها پیشروی من می شد
خدای من
خواندمت پاسخم گفتی
از تو خواستم عطایم کردی
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی
به تو تکیه کردم نجاتم دادی
به تو پناه آوردم کفایتم کردی
خدایا
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن
از آستان مهرت نومیدمان مساز
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان...
خدایا
تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟


فردا عرفه است؛ روز آگاهی و «آگاهی» عنصری سرنوشت ساز است که همواره در طول تاریخ از ناحیه برخی تفکرات مورد بی مهری و مقابله قرار گرفته است. باید برای آگاهی تلاش کرد.
باید خواند، باید گفت، باید نوشت، حتی اگر محدودیت ها فراوان باشند. حتی اگر گفته ها و نوشته ها فیلتر شوند ... مثل این وبلاگ که باز هم گرفتار فیلترینگ شده، اما همچنان هست و از آگاهی می گوید...

Tuesday, November 9, 2010

جنگ و محيط زيست

شانزدهم آبان امسال برای چهارمین بار «مرکز صلح و محیط زیست»، همایش روز جهانی مقابله با آثار جنگ بر محیط زیست را برگزار کرد. ششم نوامبر هر سال از سوی سازمان ملل چنین عنوانی گرفته تا فرصتی برای پرداختن به اثرات بسیار منفی و مخرب منازعات و مناقشات مسلحانه بر طبیعت و محیط زیست انسان باشد
در سخنرانی افتتاحیه این همایش ابتدا اشاره ای داشتم به اولين كنفرانس بين‌المللي بررسي آثار مخرب جنگ بر محيط زيست که در سال 1363 در دانشگاه تهران توسط مرحوم دکتر تقي ابتكار برگزار و در آن صدام حسین به عنوان نابود كننده محيط زيست معرفی شد
ای کاش در آن سال ها سازمان ملل از این زاویه نیز به جنگی که علیه ایران به راه انداخته بودند، نگاه می کرد .به هر حال جنگ‌ها نه تنها منجر به نابودی انسان ها و سرمایه های آنان می شود بلکه ضررهاي جبران‌ناپذيري به محيط زيست وارد می آورد كه امروزه نمونه های بارز آن را می توان در کشورهای درگیر مانند ایران، عراق، كويت، لبنان، اراضي اشغالي، پاكستان و افغانستان مشاهده كرد.

همچنین هشدار دادم که فروش تسيلحات نظامي و نظامي‌تر كردن كشورهاي منطقه خطر بالقوه‌اي براي محيط زيست به حساب مي‌آيد.
شاید این آرزوی دور یا حتی محالی باشد، اما ابراز اميدواري كردم که موضوع تخاصم و جنگ‌هاي مسلحانه براي هميشه از منطقه و جهان رخت بربندد تا طبيعت بتواند سرمایه های خود را برای رشد کیفی زندگی بشر ارایه کند.
آيت‌الله دکتر مصطفي محقق داماد سخنران اصلي جلسه هم با بيان اينكه نابودي محيط زيست و تاثير آن بر زندگي بشر از مهم‌ترين مسائل روز است تاكيد كرد: پيامبران الهي هميشه تاكيد داشتند كه جهان به عنوان امانتی الهي به بشر سپرده شده تا بتواند از آن بهره لازم را ببرد، اما به جای آن شاهد بروز شرم آور جنگ‌ها و افزایش جنگ‌افزارها و نابودي محيط زيست هستیم.
دکتر محقق داماد به این که قطعنامه های زیست محیطی باید توسط همه کشورها رعایت شود، گفت:  طبيعت موجودي زنده است. با اين موجود زنده نباید به تخاصم پرداخت یا آن را تهديد کرد. بشر بايد ديدگاه خود را نسبت به جهان هستي تغيير دهد. چنانچه پيشنهادات كشورهاي صنعتي براي حفظ محيط‌زيست بيشتر بر پايه منافعشان است، در حالی که می بایست بر پایه منافع کره مسکون اصلاح شود.
آقای محقق داماد به نکته جالب دیگری هم اشاره کرد. او گفت: ايرانيان حتي قبل از اسلام براي عوامل طبيعي مانند آب، آتش، هوا و خاك ارزش فراوان قائل بودند و تهديد هر كدام از این عناصر را گناهي نابخشودني به حساب مي‌آوردند.


در این همایش نماینده سازمان ملل، نماینده صلیب سرخ جهانی و سفیر کرواسی مطالبی عنوان کردند که در  خبرها (اینجا) آمده است.
البته طبق معمول آقای دکتر اسماعیل کهرم هم سنگ تمام گذاشت و بخش دوم این نشست را به بهترین نحو مدیریت کرد؛ به علاوه مطالب مفیدی که در مورد آثار جنگ های عراق در منطقه بیان داشت.

Thursday, November 4, 2010

چرا تحریف 13 آبان


این هفته در شورای شهر ضمن یادآوری واقعه 13 آبان، به تلاش عامدانه ای که برای تحریف تاریخ و تخریب شخصیت های این حادثه می شود، اشاره کردم.
به خصوص امسال با توجه به نوار منتشر شده از صحبت های یک فرد نظامی که مدعی شده واقعه 13 آبان ساخته و پرداخته عناصر امریکایی بوده و شخصیت برجسته ای مانند آقای موسوی خویینی ها را مشکوک خوانده، به چنین تلاشی برای دگرگون جلوه دادن تاریخ پی می بریم.
اما چرا چنین سخنانی مطرح می شود؟
زیرا اذهان باید به این سمت جهت داده شود که اگر امروز با این شخصیت ها برخورد می شود یا زندانی می شوند به دلیل پیشنیه تاریخی آنهاست. می خواهند بگویند پدیدآورندگان آن واقعه (که در سال 76 به جریان اصلاحی پیوستند و از معترضان وضعیت کنونی هستند) از اساس منحرف بوده اند. اصرار هم دارند که عده ای از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام پشیمانند تا به این نتیجه برسند که دچار انحراف از مسیر شده اند.
البته من از دانشجویان کسی را نمی شناسم که از آن اقدام با توجه به شرایط خاص زمانی پشیمان باشد. آن روزها دانشجویان از تکرار واقعه سیاه کودتای 28 مرداد 1332 که دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد، نگران بودند (توضیحات بیشتر اینجا). اگر چه بهره‌برداري‌هايي که از اين جريان شد و اینکه چگونه مناسبات ايران و آمريكا و ديگر مناسبات بين‌المللي را تحت تاثير قرار داد، جاي ارزيابي و نقد دارد.
در این میان باید پرسید نیروهای اصولگرایی که یکی از اصول خود را مبارزه با استکبار می دانند، چرا امروز در مقابل تخریب ها و تحریف های تاریخی سکوت می کنند؟ آن هم در حالی که  هدف بسیاری از این تخریب ها  به دوره امام باز می گردد.