Sunday, June 27, 2010

علی (ع) ؛ مروت و انسانیت در قدرت


٥ تیر ۱۳۸٩

شخصیت امام علی(ع) هر جا که در طول تاریخ مورد بازخوانی قرار گرفته، ستایش همگان را برانگیخته است. برداشت های مثبت از چهره علی(ع) نه فقط در بین شیعیان یا مسلمانان بلکه در میان شخصیت هایی از ادیان مختلف و نیز از زبان و قلم دشمنان نیز شنیده و خوانده، شده است.  
جرج جرداق که خود از نویسندگان به نام مسیحی است می گوید: آیا انسان بزرگی مانند علی را می شناسی که حقیقت انسان را به عقول و مشاعر بشری آشنا سازد؛ آن حقیقت انسانی که اساس همه فلسفه های مثبت است در مقابل فلسفه های منفی ...
اشارات فراوانی که در سخنان شخصیت های بزرگ فلسفی در این زمینه وجود دارد بیانگر اثرگذاری زندگی و کلام علی(ع) بر جوامع بشری فارغ از دین و فرهنگ و زمان آنهاست.
«نهج البلاغه» جامع ترین اثریست که از کلام علی(ع) باقی مانده است. مشهور است که می گویند «اگر یک بار نهج البلاغه را خواندی، حتما تمنای خواندن مجدد آن را خواهی داشت». در این کتاب، فرمان امام به مالک اشتر از معروف ترین مطالب است. علی(ع) در دوره حکومت خویش، زمانی که مالک اشتر را به عنوان والی مصر رهسپار آن دیار کردند، فرمان یا دستورالعملی برایش نوشتند که حاوی نکات بسیار ارزنده و مهمی حتی برای اداره جوامع کنونی است.
امام می نویسد: این است فرمانی از بنده خدا علی امیر مومنان به مالک بن حارث اشتر برای اداره کشور مصر که برای اجرای کامل آن، از او تعهد می گیرد.
این دستورالعمل مفصل است و من اینجا به فرازهایی از آن اشاره می کنم تا در بزرگداشت امام علی(ع) در سالروز ولادتشان فقط به حرف بسنده نشود.
ای مالک جز این نیست که خداوند متعال برای شناخت مردان صالح حقایق را بر زبان بندگانش جاری می سازد. محبوب ترین ذخیره را برای خود عمل صالح قرار ده،  پس هوایت را مالک باش و نفست را از اقدام به آنچه برای تو حلال نیست سخت باز بدار ... (فراز ۵)
هرگز مگو من به فرماندهی نصب شده ام، فرمان می دهم و باید اطاعت شوم. زیرا این تلقین نابکارانه وارد کردن فساد در قلب است و عامل سستی و تزلزل در دین و نزدیک شدن به دگرگونی ها ... (فراز ٩)
ای مالک سخت بپرهیز از اینکه در صدد برابری با عظمت خداوند برآیی و خود را در جبروت ربوبی به خداوند همانند بینی. زیرا خداوند هر جباری را ذلیل و هر متکبری را پست و خوار می سازد. ای مالک  بین خدا و مردم از یک طرف و نفس و دودمان و هر کس از رعیت هوایی از او بر سر داری از طرف دیگر، انصاف برقرار کن و اگر انصاف برقرار نکنی ستم ورزیده ای و هر کس به بندگان خدا ستم روا دارد، خدا از طرف بندگانش دشمن آن ستمکار است ... (فراز ١٢)
آگاه باش هیچ چیزی بیش از حرکت بر مبنای ظلم موجب دگرگونی نعمت خداوندی و سرعت انتقام او نیست. زیرا خداوند شنونده دعای ستمدیگان است و در کمین ستمکاران ... (فراز ١٣)
و جز این نیست که ستون برپادارنده دین و تشکل جمعی مسلمانان و وسیله دفع دشمنان، عموم مردم و امت اسلامی هستند. پس گوش تو شنوای سخنان این مردم و تمایلت به سوی آنان باشد ... (فراز ١۶)
برای نیازمندان که مراجعه آنان به تو ضروریست قسمتی از وقت خود را اختصاص بده که با شخص تو به طور مستقیم ارتباط برقرار کنند ... در این ارتباط لشگریان و معاونانت را از آنان دور بساز تا کسی از آن نیازمندان که با تو سخن می گوید بدون لکنت زبان حرفش را بزند... (فراز ۶١)
من در موارد متعدد از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود هیچ امتی به پاکی و قداست نخواهد رسید مگر حق ضعیف آن امت از قدرتمندش بدون لکنت زبان گرفته شود... (فراز ۶٢)
و اگر مردم، ترا به تعدی و ظلمی متهم کردند و درباره تو بدگمان شدند، عذر خود را برای آنان آشکار کن و با آن عذر آشکار بد گمانی های آنان را از خود بگردان. زیرا در این اعتذار و رفع سوءتفاهم ریاضتی است بر نفس خود و محبت و مدارا برای مردم ... (فراز ٧۴)
بپرهیز از منت گذاردن بر مردم جامعه خود به خاطر احسانی که به آنان کرده ای و از زیاد شمردن کاری که در حق آنان انجام دادی و بپرهیز از تخلف از وعده ای که داده ای. زیرا منت گذاردن احسان را باطل می کند و زیاد شمردن کاری که به سود جامعه انجام گرفته نور حق را از بین می برد و تخلف از وعده موجب عداوت در نزد مردم و خدا می گردد. خداوند متعال در قرآن فرموده: عداوت بزرگیست نزد خداوند اینکه بگویید چیزی را که به آن عمل نمی کنید ... (فراز ٨۵)

Saturday, June 26, 2010

سرفه های سردشت


۳ تیر ۱۳۸٩

 رضا ایرانمش را خیلی ها می شناسند. هنرمندی که گرفتار عوارض سلاح های شیمیایی و ترکش ها و گلوله های جنگی صدام است. امروز در آستانه روز جهانی مبارزه با سلاح های شیمیایی که ظاهرا ٨ تیر ماه است، دیدارهایی با جانبازان آسیب دیده از این سلاح ها داشتم؛ کسانی که حیاتی ترین رشته پیوندشان با زندگی یعنی نفس کشیدن، دچار آسیب و تزلزل است.
پروین واحدی، همسر و برادرش نیز سه جانباز شیمیایی از حمله ارتش صدام به سردشت هستند. آقای واحدی (برادر پروین) می گفت: هنوز پس از سال ها وقتی از کوچه پس کوچه های سردشت عبور می کنی صدای سرفه های خشک و ممتد از هر خانه ای شنیده می شود.
پروین در آن حادثه ١٠ نفر و همسرش ٢٠ نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده اند. پروین حدود دو ماه در کما بوده و پس از به هوش آمدن تا مدت ها چشمانش توان دیدن نداشته است. او  هنگام حمله تازه از حمام بیرون آمده و به همین علت گاز شیمیایی که در برخورد با پوست خیس آثار مخرب تری داشته، موجب بروز تاول های بسیار بدی بر پوستش شده بود.   
آنچه ذهن آدمی را در چنین شرایطی درگیر می کند بیش از هر چیز این سوال است که ما انسان ها با عملکرد خویش چه بر سر همنوعان خود می آوریم. جانبازان شیمیایی آسیب پذیری بالایی دارند و بیش از دیگران از هوای آلوده رنج می برند.
چه به واسطه فعالیت های مربوط به آلودگی هوا از سال های گذشته، تاکنون که گزارش های آن در کمیته محیط زیست شورای شهر تهران ارایه می شود و چه به خاطر پایان نامه دوره کارشناسی ارشدم که تاثیر گاز خردل بر روی سیستم ایمنی بوده، تا حدی می توانستم شرایط دشوار این جانبازان را درک کنم. اتفاقا اخیرا هم با یک تیم حدود ١٠٠ نفره محققان برای ارزیابی پارامترهای سلامتی ۵٠٠٠ نفر از مردم سردشت همکاری داشتم. این جانبازان رنج فراوانی می برند که برای آدم های سالم غیرقابل تصور است. ضمن اینکه ظاهرشان کمتر نشان از درد و رنجشان دارد.
آقای واحدی از بی توجهی به وضعیت و مشکلات جانبازان شیمیایی توسط مراجع مسئول و عدم پیگیری حقوقی این موضوع در مجامع بین المللی گله مند بود. او البته منتظر ننشسته و در این زمینه انجمنی تاسیس کرده و تلاش هایی برای احقاق حق این عزیزان داشته است.
به او گفتم: بدانید مردم ایثار و رنجی را که متحمل شده اید هرگز فراموش نمی کنند.  
رضا ایرانمنش هم خوشبختانه امروز می توانست روی پاهای خودش راه برود. او تا چندی پیش مدتی گرفتار ویلچر بوده و پس از یک عمل جراحی بر روی آثار اصابت گلوله ای در نزدیکی نخاعش، بهتر شده است.  
رضا سه بار تحت حملات شیمیایی در مناطق جنگی قرار گرفته است. او از خاطرات آن دوران می گفت و از موسسه ای که بنیان گذاشته و وقف شهدا کرده تا فقط برای آنها فیلم بسازند.
وقتی رضا ایران منش از شهدا، از عزت جوانان و از کرامت انسانی می گفت و از برخی رفتارها که می تواند به اعتبار و جایگاه شهدا لطمه وارد کند، ابراز نگرانی می کرد، با خود فکر می کردم فاصله آدم ها از کجا تا کجاست.  

Saturday, June 19, 2010

قاب خالی تصویر دکتر علی شریعتی


 ٢٩ خرداد ۸٩


تصاویر دکتر مصطفی چمران بر در و دیوار شهر باز هم خبر از خردادهای پر حادثه در سرنوشت مردم ایران می دهد. اما نمی دانم چرا خبری از تصاویر دکتر علی شریعتی نیست که او نیز 29 خرداد سال 1356 از میان نسلی تشنه که هنوز به اندیشه و سخنش نیازمندند پر کشید و رفت.
مصطفی چمران و علی شریعتی هر دو از روشنفکران جامعه ما بودند و نقش روشنفکر این است: در شرایطی که تشخیص حق از باطل دشوار می‌شود و شفافیت فضا از بین می‌رود، روشنگری کند تا جامعه مسیر و راه اصلی را گم نکند و حقیقت فراموش نشود.
دکتر شریعتی مصداق بارز روشنفکر دینی در جامعه ما بود. او در دوره ستمشاهی ـ که مسائل دینی مبهم و دینداران متهم به واپس‌گرایی بودند و البته دین‌داری سنتی نیز توان آگاهی‌بخشی در آن دوره را نداشت ـ درد نسل جوان را درک کرد و با بیانی روشنگر توانست پویایی و حرکتی درونی را به نسل جوان ببخشد؛ حرکتی پویا که زمینه ای شد برای پیروزی انقلاب ضد استبدادی بهمن۵٧.
شریعتی چهره ای از دین را رونمایی کرد که در تقابل با تبعیت و تقلید کورکورانه و تعصب و خرافات بود. از این رهگذر نسل ما توانست میان نگاه متعصبانه و نگاه روشنی‌بخش اسلام تفاوت قائل شود. او رسالت خویش را به انجام رساند و جلوه ای از دین را معرفی کرد که «احیاگر» است؛ جلوه ای که «انسان مسئول» می سازد؛ که گفت: مسئولیت زاده «توانایی» نیست، زاده «آگاهی» است و زاده «انسان بودن».  
شهید چمران نیز انسانی روشنگر با روحی بزرگ و مخالف تحجر و خشونت بود. چهره مصطفی چمران را نه فقط در ماههای نخستین جنگ 8 ساله علیه ایران که دلاورانه از خاک میهن دفاع کرد، بلکه طی حضورش پس از سال ها دوری از وطن – و به دور از کلیشه ها - باید جستجو کرد؛ چهره ای که از ورای تاریخی نه چندان دور قابل رویت است .
حالا اما ... شریعتی دیریست که رفته، ولی نسلی که او به خروش و حرکت در آوردش، هنوز ایستاده است ... نسلی که صدای شریعتی را برای همیشه در گوش دارد:
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست،
 او جانشین همه نداشتن هاست
 نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است
 اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند
 و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد
 تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی
 ای پناهگاه ابدی
 تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی

Thursday, June 17, 2010

برنزه ها لطفا سفید شوند


٢٧ خرداد ۸٩


گفت: بفرمایید داخل ماشین.
گفتم: چرا؟ حجاب من که مشکلی نداره.
گفت: پوستت رو برنزه کردی!
گفتم: من از موقعی که به دنیا اومدم سبزه بودم و اگر نتونید غیر از اینو ثابت کنید علیه تون شکایت می کنم.
این گفت و گوی یکی از دوستان با مامورین بوده که دیروز اتفاق افتاده است. وقتی برایم تعریف می کرد به یاد موارد مشابهی افتادم که این روزها از گوشه و کنار می شنوم و البته سوالات مشابهی که از من به عنوان عضو شورای شهر تهران در این مورد می شود.
بارها در این خصوص صحبت کرده ام. چه در وبلاگم، چه در شورای شهر و چه در مصاحبه ها. نمی دانم این چه مسیری است که در آن افتاده ایم. بارها خاطرنشان کرده ام  وقتی راهی را می رویم که موفقیتی از آن حاصل نمی شود چرا نباید به راه حل دیگری فکر کنیم؟ چرا از گذشته و تجربیات درس نمی گیریم؟ چرا با جوانان اینگونه برخورد می کنیم؟ آیا بهتر نیست به جای اصلاح آنها، عملکرد خود را اصلاح کنیم تا از این طریق به مقصود برسیم؟
بنظرم این گونه برخوردها بیشتر سبب واکنش های منفی می شود تا واکنش های مثبت. در تعالیم دینی ما نیز به صراحت آمده که اگر کسی را از چیزی منع کنی، نسبت به آن حریص می شود. امر به معروف و نهی از منکر هم شرایطی دارد و زبان و ادبیات خاص خود را می طلبد و کسانی که مدعی ارزش های دینی هستند باید این شرایط را رعایت کنند. در حالی که عمل آنها بعضا سنخیتی با تعالیم و ارزش های دینی ندارد.
اگر جامعه ما یک جامعه مبتنی بر ارزش های دینی است می بایست براساس شفقت و دوستی اداره شود و نمی توان با توسل به زور مباحثی مانند نوع پوشش را به نسل جوان دیکته کرد. جوان امروز گفتمان خاص خود را دارد و رایزنی و مذاکره با او نیازمند آگاهی و اتخاذ شیوه های درست است.  
متاسفانه این مباحث بخش عظیمی از دغدغه ها را تشکیل می دهد و همه جا مورد توجه قرار می گیرد. دیروز دیدم سایت جرس هم مطلبی در این مورد زده که فکر می کنم از مجموع صحبت های من در جاهای مختلف استفاده کرده است.
در ضمن یادم رفت بگویم که سبزه ها یا به قول مامورین «برنزه ها» بهتر است به هر شیوه ممکن پوستشان را سفید کنند، چون این روزها سبزه بودن خطرناک است!

Sunday, June 13, 2010

پرنده ها می روند


٢۳ خرداد ۸٩

در جلسه سه شنبه هفته گذشته شورای شهر به مناسبت روز جهانی محیط زیست قرار شد آقای دکتر اسماعیل کهرم بیایند و نظر به اهمیت تنوع زیستی در شهر تهران و نقش پرندگان در آن صحبت کنند. پرندگانی که هر روز بیش از روز پیش از تهران قهر می کنند و می روند. 
ابتدا من به نقش پرندگان در طبیعت اشاره کردم و با بیان مثالل هایی در فرهنگ و ادب اسلامی و ایرانی و نقش برجسته پرندگان در آن  مانند داستان هدهد در قرآن کریم و کتاب هایی مانند منطق الطیر عطار، شعرهایی مانند (روزی ز سر سنگی عقابی به هوا خاست) از خانلری و شعر معروف مرغ سحر بهار همه را حاکی از جایگاه ویژه پرندگان به عنوان نمادهای سبکبالی، آزادی و رهایی از قفس دانستم.
دکتر کهرم استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران سخن خود را با صدای پرندگان و خواندن شعری کوتاه آغاز کرده و گفت: پرندگان نشانه ای برای سلامت یک شهر و محیط شهری هستند و ما با این روش می توانیم بفهمیم تهران چقدر پاک است. در عین حال حضور پرندگان نشان دهنده آب، هوا و غذای سالم است که برای شهروندان هم مفید خواهد بود.
دکتر کهرم گفت: در تهران چکاوک، لک لک، فلامینگو، عقاب، شاهین و پرندگانی دیگری داریم که البته مردم بسیاری از آنها را می شناسند. مثلا به لک لک حاجی لک لک یا به فلامینگو مرغ حسینی می گویند.
  آقای بختیاری کارشناس محیط زیست نیز در این جلسه به نکته خوبی اشاره کرد و آن اینکه: پارک ها و فضاهای سبز شهری می توانند به راحتی تبدیل به سایت پرنده نگری شوند و کودکان به جای رفتن به موزه ها و تماشای پرندگان خشک، پرندگان زنده را تماشا کنند.
در ابتدای این جلسه البته مطلبی هم گفتم که نمی دانم چرا بین آن همه حرف این یکی مورد توجه خبرنگاران قرار گرفت. من بی تقصیرم!
در آخرین گزارش EPI) ENVIRONMENTAL PERFORMANCE INDEX) که از سال 2006 هر دو سال یک بار منتشر می شود، رتبه ایران از 53 در سال 2006 به 78 رسیده، یعنی 25 رتبه سقوط کرده است. EPI یکی از شاخص های معتبر جهانی برای رتبه بندی وضعیت محیط زیست کشورهاست.
این موضوع را من به عنوان یک هشدار مطرح کردم اما باز هم با آن برخورد کارشناسی نشد و حرف هایی به میان آمد که ترجیح دادم هر کسی درباره اش پرسید، بگویم: آمار مورد اشاره در سایت مربوطه به آدرس زیر است. خودتان بروید، بخوانید و قضاوت کنید.


Wednesday, June 9, 2010

تا بوده، همین بوده



  ۱٩ خرداد ۸٩
،
سیل محکومیت حرکت ناشایست و نسنجیده عده ای اخلال گر در سخنرانی حجت الاسلام سید حسن خمینی نوه گرامی امام خمینی در سالگرد رحلت و در کنار مزار ایشان، از روز جمعه تاکنون همچنان ادامه دارد. همان طور که انتظار می رفت هیچ فرد یا گروهی از این حرکت دفاع نکرده و همگان اعم از اصولگرا و اصلاح طلب این اقدام غیراخلاقی را محکوم کردند. چرا که کسی تردیدی در مغایرت این اعمال با اصول مسلم اخلاقی و دینی ندارد.
حتی مرتکبین نیز جرات دفاع از اقدام خود را نداشته و تنها سعی کردند با طرح موضوع کذب درگیری فیزیکی میان وزیر کشور و نوه امام بعد از پایان مراسم، فضا را مبهم و پر گرد و غبار کرده تا افکار عمومی از مظلومیت سید حسن خمینی منحرف شود. کاری که در مسئله پاره کردن عکس امام و حوادث تلخ روز عاشورا به دنبال آن بودند.
البته تاریخ کم از اینگونه رفتارها ندیده و خط انبیاء و صالحین و سادات همواره گرفتار چنین جریاناتی بوده است؛ چنانچه سید حسن خمینی نیز در سخنرانی خود به این موضوع اشاره کرده و گفت: «تا بوده، همین بوده».
این ماجرا یک بار دیگر آخرین سخنان آیت الله توسلی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام را – در آخرین لحظات زندگی اش – یادآور می شود. مروری بر آن سخنان نشانگر سرآغازی است که روز جمعه 14 خرداد ماه 1389 به اوج خود رسید و در واقع هشداری جدی به وقوع چنین رخدادی بود.
مرحوم آیت الله توسلی آن روز ناطق پیش از دستور بود و در بخشی از سخنانش گفت: «با تاسف از این که در ایام دهه فجر که - از روز ورود حضرت امام تا 22 بهمن روز خوشحالی ملت ایران است و همه به یاد امام  بودند - جای تاسف است که در چنین ایامی به بیت رفیع حضرت امام آن طور اهانت ها و تهمت ها و دروغ پردازی هایی شد که حتی رادیوهای بیگانه هم کلمات این سایت را نقل کرده‌اند. همانطور که حضرت عالی (هاشمی) فرمودید ما نمی دانیم که چه کسی هست اما متوجه می شویم که یک دستی در کار است که بیت امام و شخصیت های مبارز اسلام را که به انقلاب دلبستگی داشتند، آنها را از صحنه خارج کنند. آقای حاج حسن آقا خمینی دو تا مطلب ذکر کرد که حالا از منشاء آن هم، یک خوابی که ایشان دیده بودند را بگویم. حدود دو ماه قبل، بعضی از بزرگان اطلاع دارند، ایشان گفتند که من خواب دیدم امام به من فرمودند که: حسن من را دارند از این خانه بیرون می کنند. گفتم: آقا چه کسی شما را از این خانه بیرون می کند؟
باز خواب دیدم (دوباره) که امام فرمودند: حسن من را دارند از این خانه بیرون می کنند، تا سه مرتبه من این خواب را دیدم .
البته من نمی گویم که خواب حجت است، اما گاهی خواب هایی است که انسان از آنها چیزهایی را متوجه می شود. من در کلمات حضرت امام  مطالعه می کردم و دیدم که این پیش بینی را خود امام کرده است در تاریخ 23 آبان 61 که: این جانب هیچ گاه میل نداشتم و ندارم که درباره نزدیکان خود سخنی بگویم یا دفاع کنم. لیکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق (جل وعلی) مقصر و مجرم هستم و از درگاه متعال است امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایه ام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور، تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم؛ اما درپیش گروه هایی و اشخاصی گناهانی نابخشودنی دارم (از نظر این گروهها) و احتمال قوی می دهم که پس از من برای انتقام جویی از من به بعضی از نزدیکان و دوستانم تهمت ها که من آن ها را ناروا می دانم، بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند».
این مطلب را نه امروز که در 30 بهمن 88 طی یادداشتی در وبلاگم عنوان کردم. ولی نمی دانستم که خیلی زود ناچار از بیان و یادآوری دوباره آن خواهم شد... افسوس که «تا بوده، چنین بوده»... و صد افسوس که «هنوز بیست سال از رحلت امام(ره) نمی گذرد که» ...  

Thursday, June 3, 2010

اسرار فاطمه سلام الله

سیزده خرداد ۸٩

چند سال پیش که در یک جمع بین المللی درباره چهره های الهام بخش صحبت می کردم، به این نکته اشاره داشتم که باید دید چه عنصری در اسطوره های دینی و شخصیت های منبعث از نهضت های مذهبی وجود دارد که باعث اثرگذاری فرازمانی و فرامکانی می شود. چنانچه شخصیت هایی مانند حضرت مریم برای مسیحیان و حضرت زهرا برای مسلمانان پس از گذشت قرن ها هنوز الهام بخش بوده و به گسترش اندیشه، تلاش علمی و جستجوی معرفت و حقیقت در جوامع کمک می کنند.  
در واقع این سوالی جدی است که آیا صرف ترسیم چهره های قدسی به آنان جذابیت می بخشد و یا قدرت الهام بخشی آنها در روش زندگی، گفته ها و آثاری است که کاربردهای عمومی دارد و با ارزش های والای بشری مانند عدالت باوری، حق طلبی، حمایت از مظلوم، خیرخواهی و خودشکوفایی عجین است. ارزش هایی که امکان الگوبرداری عام را برای همه جوامع در دوران و اعصار مختلف فراهم می کند.  
وقایع زندگی حضرت زهرا و نحوه برخورد ایشان با حوادث و رخدادها همیشه برایم قابل تامل بوده است. آن بانو در کنار زندگی ساده و سرشار از عشق و محبتش، شخصیتی فعال برای حمایت از مظلومان، دفاع از حق، کسب علم و معرفت، بسط آگاهی و ارتقای بینش جامعه داشت. زهرا (س) در عین حال که مظهر صبر و شکیبایی بود، از نشاط و امید بهره مند و پرچم دار حرکت های حق طلبانه مردمش بود. چنانچه هنوز نام ایشان با نوعی غم و مظلومیت همراه است. شاید این همان رمز زندگی زهراست که اثرگذاری ورای زمان و مکان و نفوذ شخصیت ایشان در نسل های بعدی را سبب شده است.
رموز و اسرار قابل تشبیه به قفل هایی هستند که باز شدن آنها کاری سخت و گاه ناشدنی است و همین، حس کنجکاوی و جستجوگری را در انسان برمی انگیزد. در مقابل رموز و اسرار، انسان به دنبال کلید و گشودگی می گردد و یکی از ابعاد مهم شخصیت آن بانو وجود چنین اسراری است. حتی در صلواتی که به ایشان نسبت می دهند.
حضرت زهرا (س) در دوران حیاتشان اجازه ندادند برخی از مسایل باز شود و بعد از درگذشت نیز خواستند این اسرار پیرامون ایشان باقی بماند که مثال بارز آن عدم برگزاری مراسم تشییع و پنهان نگهداشتن محل دفن ایشان است. به نظر می رسد رمزی از این رموز، اعتراض به شرایط زمانه ای بود که فریاد حق طلبانه فاطمه (س) در آن سرکوب شد. در این حال ایشان به جای عقب نشینی، شیوه اعتراض در سکوت را که نوعی عدم همراهی بود پیشه کرد. سپس با وصایای خویش اجازه ندادند از مراسم تشییع و دفنشان بهره برداری سیاسی شود.
زهرا از همسرش زیرکانه خواست تا در شب و در محلی نامعلوم به خاک سپرده شود و این نشان می داد که اعتراضی در این تنهایی و مظلومیت جاریست. یعنی آنگاه که می توانست در خطبه های خویش به ماجرای سقیفه یا در خطبه فدکیه (که مطالعه آن را توصیه می کنم) اعتراض خود را به گوش مردم می رساند و آن گاه که نمی توانست با عدم پذیرش ظلم، سکوتی معنی دار و دفنش در شبی تاریک و در جایی نامعلوم.
روشن است که تایید آن بزرگوار و یا اجازه تشییع و عزاداری برایش می توانست ظالمان زمان را بر موج های موفقیت بنشاند ولی با قفل های رمزآلودی که بر سرگذشتش به عنوان تنها یادگار پیامبر زد، تاریخ را تا ابد به جستجو و قضاوت در میان حق و باطل فراخواند.    
این مطالب را هر گاه در جلسات مختلف اعم از اهل تشیع، اهل تسنن و یا اهل هر اندیشه و مسلکی مطرح کرده ام، به خصوص این نکته برایشان جالب بوده که اسرار زندگی زهرا(س) سوالات همیشگی تاریخ هستند. بنابراین فاطمه شناسی نه به یک جنسیت، نه به یک قوم و نه به یک دین، محدود نمی شود. هر انسانی که به دنبال حق و حقیقت و عدالت است اعم از زن و مرد و مسلمان و غیرمسلمان می تواند از این الگوی فرازمانی و فرامکانی بهره فراوان ببرد.

Tuesday, June 1, 2010

امام و جریان مرموز تحریف


۱۱ خرداد ۱۳۸٩

بسیار مهم است که هنگام ورق زدن تاریخ و مرور شخصیت های تاریخی با نگاهی جامع به آنها بنگریم. به ویژه برای کسانی که شاهد واقعه یا عملکرد شخصیت مورد نظر نبوده و آن را تجربه نکرده اند، ارایه تصاویر باید کاملا بی طرفانه، واقع بینانه و جامع باشد. اگر راویان فقط بخشی از واقعه را بازگو و بخش های عمده ای را رها کنند، نه تنها امانتداری نکرده، بلکه در مسیر تحریف تاریخ گام برداشته اند. به خصوص از سوی آنان که خود را در شمار مومنین می شمارند؛ که امانت داری ویژگی ایمان و از خصایص مومن است.
اگر قرار است راجع به یک فرد یا واقعه تاریخی مطلبی بیان شود، حق مطلب فقط در جامعیت، واقعیت و نگاه بی طرفانه ادا خواهد شد؛ به ویژه امروز که متاسفانه شاهد تفاوت دیدگاههای جدی در کشور هستیم و تحلیل جناح های سیاسی معتقد به انقلاب دچار زاویه و اختلافاتی غیرقابل انکارشده است.
این روزها می بینیم که هر کسی سعی دارد به گونه ای از ریشه ها بهره بگیرد که مواضع خویش را ثابت کند و یکی از ریشه هایی که مورد بهره برداری نادرست و غیرمنصفانه برای توجیه یکسری رفتارها واقع شده، دیدگاهها و سیره امام خمینی بنیانگذار انقلاب است.
من این را در واقع نوعی حمله و هجمه به دیدگاههای امام می بینم. حمله ای که مثال بارز کج فهمی از اندیشه های امام است و البته در دوره زندگی شان نیز وجود داشت. چنانچه در یکی از نامه های خود اشاره کردند به واسطه مطالعه و تدریس فلسفه در حوزه علمیه، عده ای گفته بودند از ظرفی که پسرشان حاج آقا مصطفی آب نوشیده، کسی آب نخورد. ظاهرا آن روزها فلسفه از دیدگاه دسته ای از متحجرین جزو کفریات به حساب می آمده است.
در واقع آن زمان نیز امام مورد حمله کسانی بودند که برداشت های قشری از احکام دین داشته و خشکه مقدسانی بودند که همه دین را در رعایت مناسک آن خلاصه می کردند.  امروز هم افرادی مدعی پای بندی به ارزش های انقلاب، دچار زاویه و انحراف از افکار امام شده اند.
اگر کسی برای تمجید از ارگانی نظامی که در بستر تاریخ دفاع مقدس صاحب وجهه ای مردمی بوده، به بیان جمله ای از امام مبادرت کند که هرگز از ایشان شنیده نشده، در مسیر انحراف از افکار امام گام برنداشته است؟ آن هم در حالی که می دانیم نظر امام به صراحت در مورد حوزه دخالت نظامیان تا کجاست؟
یا وقتی کسی درباره دیدگاه امام نسبت به موسیقی، خاطره ای را بیان می کند که به گواه پخش موسیقی در صدا و سیما طی دوران حیات ایشان، سخنی نادرست است، از تحریف تاریخ نگران نباشیم؟
آیا نباید از وجود تحلیل های نادرست در مورد امام، از رسانه ملی گرفته تا رسانه های بیگانه مانند بی بی سی نگران بود؟ تحلیل هایی که به خصوص قصد دارد القاء کند امام به جمهوریت اعتقادی نداشت. در حالی که ایشان از قدم اول برای استقرار نظام جمهوری اسلامی تلاش کرد همه ارکان با انتخابات مورد تایید مردم قرار گیرد و در دو سه سال نخست پس از انقلاب با وجود مشکلات فراوان شاهد برگزاری چندین انتخابات عظیم و سراسری بودیم.
آیا به خاطر دارند که امام میزان را رای ملت می دانستند و به مردم وصیت کردند در همه انتخابات ها تحت هر شرایطی شرکت کنید. معنای این سخن ایشان به راستی چه بود؟
متاسفانه این روزها هر کسی از ظن خود یار امام می شود و این جز تیری نیست که به سوی ایشان رها می کند. خوبست حداقل در مورد سخنان جدید به نقل از امام، به یاد آوریم که ایشان در وصیت نامه خود تاکید کردند هر حرفی را که به غیر از صدا و دست خط من نقل قول شد، نپذیرید.
نکته مهم دیگر، بررسی حوادث و مواضع در بستر تاریخی خویش است. مثالی که می تواند به روشن شدن این موضوع کمک کند مواضع ایشان در مورد حضور سیاسی زنان است. ‌عده ای دراین باره می گفتند: «امام در زمان حکومت پهلوی با حضور زنان در انتخابات و نیز انجمن های ایالتی و ولایتی مخالف بودند ولی در زمان انقلاب  وقتی دیدند زنان به عنوان پشتوانه ای برای رای به جمهوری اسلامی محسوب می شوند، نظر فقهی خود را در باره ی زنان تغییر دادند».
این تفکر درباره امام کاملا اشتباه است و با شناختی که ما از ایشان داشتیم مطابقت ندارد. چنانچه یازده سال رهبری امام بر جمهوری اسلامی نشان از برداشت غلط آن عده دارد. تغییر مواضع امام جز این نبود که ایشان مجتهدی آگاه با افکاری پیشرو و رو به فردا بودند. امام در مقام اجتهاد به مقتضیات زمان توجه کرده و معتقد بودند که در جامعه اسلامی زنان و بانوان تحصیل کرده  ایرانی باید نقش عمده ای  داشته باشند. ایشان به این باور رسیدند و این نحوه تفکر را مطابق با مقتضیات زمان تا آخرادامه دادند. در واقع اجتهاد عملی امام نشان می دهد که ایشان با پایبندی به اصول صاحب نگاهی مترقی، اصلاح طلب و آینده نگر بودند.
تفکرات و اعمال یک مجتهد آگاه به زمان در دوران های مختلف و براساس مقتضیات تفاوت می یابد و نمی توان تصویری از امام را ارایه داد که گویی اگر ایشان امروز در قید حیات بودند عینا مانند دهه های گذشته اقدام می کردند. متاسفانه تلاش برای شبیه سازی های تاریخی بدون در نظر گرفتن شرایط متفاوت زمان ها و مکان ها از مستمسک های خطرناکیست که امروزه به دست تحلیل گران نادان، مغرض یا بی تقوا برای کوبیدن رقیب افتاده است.
... و در این میان آیا کسی هست هشدار دهد این روند چه تصاویر غلطی را که در اذهان نسل جوان ما منتشر نخواهد ساخت؟
بعد از تحریر:
تجدید میثاق با آرمان های امام و دیدار با حاج حسن آقای خمینی